هرکس که از دین محمدی روی برگرداند مرتد محسوب شده و طبق شریعت اسلام مجازات مرگ در انتظارش خواهد بود. برای ما ایرانی‌ها که تقریبا همگی مسلمان‌زاده‌ایم، مسیحی شدن خطر بسیار جدی را بدنبال دارد. چه خوب است قبل از اینکه چنین تصمیمی بگیریم کمی به عواقب آن فکر کنیم چنانکه خداوند ما به شاگردانش توصیه کرد. (لوقا ۱۸: ۲۴)

البته وقتی که قضیه جدی بشود و در مواجهه با مرگ قرار گیریم ساده‌ترین کار این است که با دروغی مصلحتی گردن خود را از زیر تیغ نجات دهیم. ممکن است با خود فکر کنیم؛ آیا مسیح واقعا می‌خواهد تا من زندگی‌ام را به این راحتی از دست بدهم؟ درصورتیکه با پنهان داشتن حقیقت هم جان خود را می‌توانم حفظ کنم و هم فرصت بیشتری خواهم داشت تا به دیگران راجع به مسیح شهادت دهم. ذهن نفسانی چنین منطقی را می‌پذیرد اما ذهنی که نور کلام مسیح آن را منور ساخته با منطق دیگری عمل می‌کند.

بگذارید تا به یک نمونه از چنین کسانی -که با منطقی متفاوت عمل کردند-توجه کنیم؛ تنها مردان مسیحی نیستند که شجاعانه رفتار می‌کنند بلکه خداوند این فیض را به زنان نیز عطا می‌کند. خانم «ان آسکیو»* همسر «توماس کیم» بود و زمانی که به آموزه‌های پروتستان گروید مورد آزار و اذیت شوهرش قرار گرفت و درنهایت از خانه بیرون انداخته شد. او خانه، همسر و دو فرزندش را به خاطر مسیح از دست داد.

در آن زمان کلیسای کاتولیک تفسیر کتاب مقدس را حق ویژه و انحصاری خود پنداشته و هرگونه تفسیر دیگری از کلام انحراف از دین محسوب می‌گشت. یکی از آموزه‌های آن کلیسا -بر اساس تفسیر تحت‌الفظی آیات متی ۲۶- این است که در مراسم شام ربانی وقتی که کشیش نان و شراب را بدست گرفته و آنها را برکت می‌دهد، نان و شراب بدل به بدن و خون حقیقی مسیح می‌شود. اصلاحگران کلیسا پی به اشتباهات فراوان کلیسای کاتولیک برده و سعی داشتند تا معنای درست کلام خداوند را به مردم آموزش دهند. «ان آسکیو» این تعالیم را پذیرفته، به خاطرش بهای سنگینی را پرداخته و بی‌خان و مان شد اما قضیه به همینجا خاتمه نیافت. به زودی او را به حضور کلیسا آورده و مخالفینش گفتند: «ای زن احمق، آیا ادعا می‌کنی که کشیش نمی‌تواند نان را به بدن مسیح بدل سازد؟» وی پاسخ داد: «بله حضرت آقا، من خوانده‌ام که خدا آدمی را آفرید ولی هیچ کجا نخوانده‌ام که آدمی خدا را بیافریند و هرگز هم نخواهم خواند. آنچه شما بدن مسیح می‌نامید یک تکه نان است و برای اثبات این حقیقت، آن نان را به مدت سه ماه در جایی بگذارید تا ببینید که چگونه کپک می‌زند.»

از آنجا وی را به سیاه‌چال برج لندن انتقال داده و مورد شکنجه قرار دادند تا توبه کرده و نظر کلیسای کاتولیک را بپذیرد. یکی از ابزارهای شکنجه تختی بود که محکوم را در روی آن گذارده و دست و پایش را به تدریج با رسیمان از دو سمت مخالف می‌کشیدند تا حدی که مفاصل از هم جدا می‌شد. در اثر این شکنجه‌ها وی معلول شد ولی ایمان خود را انکار نکرد. سپس وی این دعا را نوشت: «خداوندا عیسی مسیح، اکنون دشمنان من بیش از تارهای موی سرم هستند اما مگذار تا با کلام بیهوده خود بر من غلبه کنند، تو به جای من با آنها مقابله کن زیرا به تو اعتماد ورزیده‌ام. ایشان با همه غضب و نفرتشان به من هجوم آورده‌اند، من که مخلوقی بس ناتوانم. اما از تو ای نجات‌دهنده عزیزم درخواست دارم تا آنها را به خاطر خشونتشان به من ببخشایی. دیدگان کورایشان را باز فرما تا از این به بعد کاری را انجام دهند که پسندیده توست. چنین باد خداوندا»

در روز ۱۸ ژوئن ۱۵۴۶ میلادی کلیسای کاتولیک او را به طور رسمی مرتد اعلام نمود. مجازات چنین افرادی درآن زمان مرگ با آتش بود. وی را به محله‌ای در لندن به نام «سمیث فیلد»** برده، به سکویی چوبین به زنجیر کشیده و بر توده هیزم زنده زنده به آتش سپردند. وی تنها یک نمونه از ایمانداران استوار مسیحی است و قدرتی که خداوند به پیروانش در زمان نیاز عطا می‌کند تا به خاطر نام او ایستادگی کنند. «لیکن تا به مرگ وفادار بمان که من تاج حیات را به تو خواهم بخشید.» (مکاشفه ۲: ۱۰)

دکتر زرین‌قلوب. لندن. پاییز ۲۰۱۸

 

*Anne Askew

**Smithfield

منبع:

Foxes book of martyrs: John Foxe