«و مار از همه حیوانات صحرا که خداوند ساخته بود هوشیارتر بود و به زن گفت: آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟» (سفرپیدایش۳: ۱)
این آیات ما را به طلوع آفرینش٬ نحوه فریب خوردن والدین ما٬ ورود گناه به عرصه هستی و پیآمدهای آن باز میگردانند. خداوند آدم و حوا را در بهترین شرایط ممکن در باغ عدن قرار داده و ایشان در مشارکت با وی و بدون گناه زندگی میکردند. در آن مکان نه رنج وجود داشت٬ نه بیماری٬ نه غصه و ناراحتی٬ نه عذاب و سختی و نه حتی پیری و مرگ؛ آنها در شادی و آسایش کامل از آفرینش خداوند و حضور او در جوارشان لذت میبردند. تنها شرط ادامه این حیات برین و به دور از مصیبت این بود که آنها مخالف اراده خدا عمل نکنند. خداوند این نکته را صریحاً به آدم گفته بود که: «اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری٬ زیرا روزی که از آن خوردی هرآینده خواهی مُرد.» (سفرپیدایش۲: ۱۷)
کلام خداوند روشن و اطاعت از آن ساده بود٬ برای رستگاری و ادامه آن زندگی کامل و شاد آنها نیازی به انجام کارنیک نداشتند. خداوند به خاطر فیضش همه برکات را به آنها بخشیده بود و در مقابل آن ضروری بود که به خواستهٔ خداوند احترام گذاشته و از میوه آن درخت نمیخوردند. (در این روایت ما با داستان و اسطوره روبرو نیستیم بلکه با حقیقتی تاریخی که خداوند که شاهد و بانی آن بوده آن را برای ما مکتوب نگاه داشته است.) اما میبینیم که شیطان به حوا نزدیک شده و به او میگوید: «آیا خدا حقیقتاً گفته…» با این سخن شک به کلام خدا را در دل وی قرار میدهد. وی به طور تلویحی به زن میگوید که گفته خداوند قابل اعتماد نیست٬ وی دروغ را به خداوند نسبت داده و میگوید که به آنها دروغ گفته شده تا از رسیدن به شناخت نیک و بد و رسیدن به وضعیتی والاتر بازداشته شوند! این آیات به ما کمک میکند تا با نحوه کار شیطان و شیوهای که برای گمراه ساختن فرزندان آدم از آن بهره میگیرد آشنا شویم؛ وی هنوز هم همان شیوه قدیمی و بسیار مؤثر خود را به کار میگیرد. اولاً٬ شیطان سعی میکند تا برداشت نادرست و غلطی از خداوند به آدمی بدهد؛ وی سعی میکند تا او را خدایی قدّار٬ جبّار٬ خشمگین و غیرمنطقی جلوه دهد که فرامینش مانعی است برای آسایش و شادی و لذت آدمی. دوماً٬ کلام خداوند را غیرقابل اعتماد جلوه دهد؛ خدایی که نمیتوان به سخنانش اعتماد کرد؛ «آیا خدا حقیقتاً گفته..؟» نه خداوند چنین نگفته است. شیطان روش آزموده خود را تغییر نداده و هنوز هم از آن با موفقیت بسیار استفاده کرده و میلیونها نفر از نسل آدم را نسبت به کلام خداوند به شک و تردید میاندازد. به همین دلیل است که خداوند در کلامش شیطان را پدر دروغ خطاب میکند زیرا او از همان ابتدا دروغگو بوده است. میتوان به نمونههایی از این ترفند شیطانی اشاره کرد:
در کلام خداوند مکتوب است که: «اما چون عیسی تعمید یافت٬ فوراً از آب برآمد…آنگاه خطابی از آسمان در رسید که؛ این است پسر محبوب من که از او خشنودم.» (انجیل متی۳: ۱۷-۱۶) دشمن جانها میگوید؛ آیا حقیقتاً خداوند گفته است؟ البته که نه! این کلام او نیست بلکه نوشتهای تحریف شده و غیرقابل اعتماد است. چه کسی گفته که خدا پسر دارد؟ مگر خداوند متعال میتواند پسر داشته باشد؟ مگر خدا یکتا و یگانه نیست پس این پسر از کجا پیدا شد؟
در کلام خداوند مکتوب است که: «و در هیچکس غیر از او (عیسی مسیح) نجات نیست. زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان ما باید نجات یابیم.» (اعمال رسولان۴: ۱۲) اما آن مار فریبکار نجوا میکند؛ آیا حقیقتاً خداوند گفته است؟ مگر ادیان دیگری نیست که بتوان از طریق آنها نجات یافت؟ نه باور نکنید! هر کس به هر خدایی که اعتقاد دارد٬ و به روشی که فکر میکند درست است او را پرستش کند مورد قبول و پذیرش خداوند است. اگر گناه بزرگی انجام ندهی و کسی را نکُشته باشی٬ رحمت خداوند فراوان است و تو را به بهشت خواهد برد.
در کلام خداوند مکتوب است که: «زیرا خدا جهان را آنقدر مَحبت نمود که پسریگانه زاد خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد.» (انجیل یوحنا۳: ۱۶) اما آن مارفریبکار اعتراض میکند که؛ آیا حقیقتاً خداوند گفته است؟ خداوند نه زاده شده و نه میزاید و نه به کسی مَحبت میکند. این سخن کُفرآمیز است که به خدای متعال پسری را نسبت بدهیم زیرا در هیچ کجای کلامش خداوند نگفته که او خدای تثلیث است.
شیطان که والدین ما را فریب داد تا از درخت مرگ بخورند و باعث ورود گناه و پی آمدهای آن در آفرینش شد٬ از آن زمان در تلاش است تا نسل او را از دسترسی به درخت حیات باز دارد؛ دروغ و ایجاد عدم اعتماد به خداوند و کلام مکتوبش شیوه بسیار موفق او در این راه است. او دروغ را مصلحتی ساخته٬ آن را مجاز گردانیده و ترویج میدهد و ما ساده دلان آن را باور میکنیم!