«پس چون فرزندان در خون و جسم شراکت دارند، او نیز همچنان در این هر دو شریک شد تا از راه مرگ صاحب قدرت مرگ، یعنی ابلیس را تباه سازد. و آنهایی را که از ترس مرگ تمام عمر خود گرفتار بندگی میبودند، آزاد گرداند.» (رساله عبرانیان۲: ۱۴-۱۵)
این آیات ما را با بغرنجترین و تلخترین واقعیات رو برو میکند: «ترس از مرگ»، و اینکه چگونه «صاحب قدرت مرگ» از این ترس استفاده میکند تا عدهای را به بندگی بکشد. کسانی که صرفاً به خاطر ترس از شب اول قبر، ترس از نکیر و منکر و فشار قبر، بنده هرگونه عمل مذهبی میشوند. ترس آنها را وا میدارد تا عمری را به انجام اعمال بیهوده مذهبی سپری کنند، به این امید واهی که سرانجام از این عذاب وارهند.
ترس حتی گاهی اشک به چشمانشان میآورد، اما این ندبه برای شرمندگی از شکستن احکام خداوند نیست. این خضوع ناشی از اهانت به لطف و بردباری خداوند نیست که اشک را بر روی گونه سرازیر میسازد، بلکه زاری ریاکارانه است برای فرار از مجازات! چه بیهوده است همه آن نمایشهای مذهبی و زاری و ندبه به ظاهر مقدس، که هدفی جز گریز از مکافات ندارد!
از آنجا که ریشه تمامی این اعمال مذهبی −حتی آنهایی که به نظر خیرخواهانه میآیند − چیزی جز گریز از ترس از مرگ نبوده و در نهایت خودخواهانه است. نه تنها انجام آنها فرد را تبدیل به کسی با خصوصیات اخلاقی بهتری نمیکند، بلکه در نهایت از او فرد خود خواهی میسازد که حاضر است برای گریز از مرگ، حتی جان دیگران را نیز بگیرد.
نمونه این افراد در جامعه کم نیست: شما حتماً به تجربه چنین افرادی را در میان اطرافیان خود مشاهده کردهاید. بویژه وقتی که سنشان بالا میرود و به موعد دیدار نزدیک و نزدیکتر میشوند. دیدهاید که چگونه جانماز به آب میکشند، به جلسات ختم و دعای ندبه میروند، سفره ابوالفضل میاندازند و گمان دارند با این اعمال کفۀ ترازو را به نفع خودشان سنگین خواهند کرد. ترس از مرگ آنها را گرفتار و اسیر ساخته است. این ترس است که آنها را بنده ساخته و با همین ترس و بدون هیچ امیدی از دنیا خواهند رفت و آنچه که عمری از آن وحشت داشتند، به حقیقت خواهد پیوست.
ریشۀ ترس
در رساله رومیان باب ۶ آیه ۲۳ چنین می خوانیم، «مزد گناه مرگ است». گناه چون دستمزد یا حق الزحمهای به تصویر درآمده که در برابر کاری که انجام دادهایم (گناه) به ما پرداخت میشود. مرگ پاداش عادلانۀ خداوند است به هرکسی که مرتکب کوچکترین گناهی شود. چون همه گناه کردهاند و هیچکس بری از آن نیست، همگان بلااستثناء روزی خواهند مرد.
ترس از مرگ، ترس از روبرو شدن با قاضی عادلی است که بر همه چیز آگاه است و هیچ گناهی را بدون مجازات نخواهد گذاشت. خدایی که از گناه چشمپوشی کند و بدون مجازات آنرا ببخشد، خدای عادلی نیست. رحمت خداوند مانع اجرای عدالت او نخواهد شد. زیرا هردو از صفات تغییر ناپذیر خداوند هستند.
هر چند که آدمی قادر است تا برای مدتی این ترس را از سر بگذراند و با استدلالهای منطقی خود را دلداری بدهد اما این همه، چیزی از ضرورت مرگ نمیکاهد و روزی بازوی قدرتمند خود را آشکار خواهد ساخت.
ما به خود وعده میدهیم که: «بعد از مرگ همه چیز به آخر میرسد و ما نیست میشویم»، یا «کسی نمیداند که بعد از مرگ چه خواهد شد، از جمله رفتگان این راه دراز بازآمدهای کو که خبر گوید باز!» و یا «اگر خدایی هست، فقط جنایتکارها و آدمکشان را به عذاب میرساند و ترس من بیهوده است». و یا «حالا که دوره جوانی است و وقت فکر کردن به مرگ نیست»… و چنین دلیلهایی تا مدتی ما را از ترس مصون نگاه میدارد. مرگ برای دیگران است. ما حتی آرزوی مرگ دشمنانمان را کرده و از تصور آن دچار شعف میگردیم.
اما حقیقت غیرقابل تغییر این است که دیر یا زود میباید با این دشمن دست و پنجه نرم کنیم. در کتاب مقدس از مرگ به عنوان «آخرین دشمن» یاد شده است. حتی وقتی به بسیاری از آرزوهای خود رسیدیم، وقتی که تمام مشکلات، دردها و رنجها، مصایب و آزارهای این زندگی کوتاه را پشت سر گذاشتیم، در انتهای خط دشمن روئینتنی در برابرمان ایستاده و ما را به مبارزه میخواند. آیا برای این مقالۀ اجتنابناپذیر آماده هستیم؟
این آیات به ما اطمینان میبخشد که در این مقابلۀ نهایی، پیروزی امکانپذیر است. خداوند عیسی مسیح بر این دشمن شکست ناپذیر غالب آمده است.
صاحب قدرت مرگ
تنها خداوند است که طول حیات و زمان دقیق مرگ هریک از ما را میداند و آنرا از پیش مقرر فرموده است. پس علت اینکه ابلیس صاحب قدرت مرگ خوانده شده چیست؟
شیطان اولین گناهکاران است، که با ارتکاب تنها و تنها یک گناه برای همیشه از بهشت و حضور خداوند رانده شده است. برای او و دیگر فرشتگانی که به همراه او طغیان کردند، هیچ راه برگشت، بخشودگی و رحمتی نیست. او به تجربه از عدالت انعطافناپذیر خداوند آگاه است و چون تمامی برکات روحانی قرابت به خداوند را از دست داده، به جدّیت میکوشد که اگر بتواند همه فرزندان آدمی را به گناه کشیده و از ورود به ملکوت خداوند باز دارد.
کلام خداوند از او با عنوان «متهمکننده برادران» یاد میکند- مکاشفه یوحنا ۱۲: ۱۰. او به گفته کلام شب و روز چون مدعی علیه گناهکاران در محضر قضاوت خداوند ایستاده است و مجازات عادلانه آنها را میطلبد. او به خوبی از نفرت قدوس خداوند نسبت به گناه باخبر است، و چون خود حکم مجازات ابدیاش را دریافت کرده، حکم مشابهی را برای گناهکاران درخواست میکند. این ادعای او کاملاً بر حق و به جاست: زیرا خداوند عادل بایستی گناه را مجازات کند. شیطان از سویی ما را به انجام گناه وسوسه میکند و آنرا چیزی بسیار دوستداشتنی و بیاهمیت جلوه میدهد. و بعد از ارتکاب آن، مدعی ما شده و از خداوند میخواهد تا ما را مکافات کند. خداوند نیز او را از عوامل اجرای مجازات ابدی قرار داده است. لذا بسیار به جاست که از او به «صاحب قدرت مرگ» یاد بشود. قدرتی که به او ارزانی شده و هیچ بشری را یارای مقابله با آن نیست.
آزادی از ترس
مژده انجیل خبر خوشِ رهایی از ترس است: خبر آمدن عیسی مسیح در قالب بشری به زمین تا کاری را که ما قادر به انجامش نبوده و نیستیم، به انجام رساند.
کتاب مقدس دلایلی برای آمدن او در میان ما انسانها ارائه میکند:
- او به این جهان آمد تا محبت بیکران خداوند را نشان دهد (انجیل یوحنا ۳: ۱۶).
- او به این جهان آمد تا گناهکاران را نجات دهد (رساله اول تیموتاؤس ۱: ۱۵).
در این آیات میخوانیم که علاوه بر اینها هدف عیسی از ورود به قالب بشری، نابود ساختن ابلیس است.
شیطان پس از افولش چون مار زخمخوردهای در صدد ویرانی و تخریب کار خداوند است. زمانی که خداوند جهان را خلق نمود، همه چیز را نیک آفرید. مرگ، بیماری و همۀ مصائب آدمی نتیجۀ گناه است. شیطان بانی ورود گناه، سقوط آدمی و لعنت آفرینش شد. او که از بهشت رانده شده بود، باعث رانده شدن آدمی نیز گردید.
اما ورود گناه که گویی باعث تخریب آفرینش و باطل شدن هدف خداوند از خلقت آن شد، خداوند را غافلگیر نساخت. او که آگاه بر همه چیز است، مانع «گناه» آدمی نشد، بلکه به او اختیار انجام عملش را داد. خداوند در مشیّت الهی خویش نقشهای برای اصلاح این ویرانی داشت، تا با اجرای آن عظمت رحمت و فیض خویش را به معرض نمایش بگذارد؛ خداوندْ عیسی مسیح جامۀ بشری به خود خواهد گرفت و با تمامی خصوصیات بشری (غیر از گناه) به این دنیا خواهد آمد تا رنج کشیده و از راه مرگش بر روی صلیب، بهشت را برای گناهکاران بازیابد. وعدۀ آمدن این «نجات دهنده» در آیات ابتدایی کتاب «پیدایش» داده شد و دیگر پیامبران خداوند به تدریج اطلاعات بیشتری در مورد این «نجات دهنده»، کاری که خواهد کرد، و حتی جزئیات دقیق تولد و مرگ و رستاخیزش به قوم خداوند دادند.
اگر قرار است که گناه مجازات بشود و عدالت مطلق خداوند به اجرا گذارده شود، هیچ بشری وارد بهشت نخواهد شد و شیطان در اجرای نیت پلیدش موفق خواهد بود؛ آدمی از حضور خداوند رانده شده و در عذاب دوری از او و در ظلمت با شیطان هم جوار خواهد بود. اما خداوند خود به زمین آمد تا با دریافت مجازات، راه ورود به بهشت را باز کند. فیض و رحمت خداوند است که او را از عرش برین به دنیای خاکی میآورد زیرا هیچ امکان دیگری وجود ندارد عدالت خداوند مجازات هر خطاکاری را طلب میکند و راه فراری نیست. آری! هیچ راه دیگری برای رستگاری نیست.
در این آیات ۴ دلیل آورده شده که چرا مسیح بایستی به زمین میآمد:
۱. زیرا فرزندان در خون و جسم شراکت دارند.
کلام خداوند از ایمانداران با عنوان «فرزندان خداوند» یاد میکند. چون تمامی آنها گناه کرده و مستحق مجازات الهیاند، لذا ضرورت داشت تا مسیح در خون و جسم با آنها شریک شده تا به عنوان جایگزین آنها مجازاتشان را در جسم و جان متحمل شود. تنها «خدا-انسان» قادر است تا مجازات ابدی میلیونها ایماندار را به جان بخرد، زیرا ذات الهی او پیکر انسانیاش را استوار نگاه میدارد تا تمامی مجازات بر حق گناهان را بر روی صلیبش در خود فروکش کند.
۲. مسیح پا به این دنیا گذاشت تا خود را فدای گناهکاران کند.
این بزرگترین دروغ ممکن است که مسیح را فقط یک پیامبر میخواند که برای هدایت بشری فرستاده شد.خیر! هر آنچه پیامبران قبل از او وعده دادند، آمدن «نجاتدهندهای» به این دنیا بود تا قوم خداوند را برهاند. او در راستای برآوردن نبوتهای عهد عتیق به زمین آمد تا چون برّۀ قربانی برای نجات ایماندارانش جان خود را فدا کند. آنها که در اسارت گناه و در انتظار دریافت پاداش آن به سر میبردند با مرگ مسیح از مرگ روحانی رسته و حیات جاودان دریافت میکنند.
۳. مسیح آمد تا با مرگش صاحب قدرت مرگ را نابود سازد.
اگر چه مصلوب شدن عیسی مسیح به دیدگان عوام نشاندهندۀ ضعف و شکست خوردن است، اما در حقیقت مسیح با مرگ خود و پرداخت فدیۀ گناه، صاحب قدرت مرگ را تباه ساخت. شیطان دیگر نمیتواند در روز مکافات ادعایی علیه ایمانداران داشته باشد. زیرا تمامی مجازات آنها را نجاتدهنده ایشان پرداخت کرده و علاوه بر آن بدانها جامه پارسایی بخشیده است. دیگر برای ایمانداران محکومیتی نیست.
عیسی با رستاخیز خود از عالم مردگان پیروزی خود بر مرگ را ثابت نمود. به شهادت کلام خداوند، مسیح بعد از رستاخیزش به همۀ شاگردانش و ۵۰۰ نفر از ایمانداران ظاهر شد و او را از نزدیک مشاهده کردند. (اول قرنطیان ۱۵: ۶)
۴. مسیح آمد تا قوم خود را از ترس مرگ آزاد سازد.
قبل از اینکه ایمان بیاوریم، مهلکترین دشمن ما مرگ است. مرگ، دوستان، خانواده، داراییها، ثمره عمری تلاش و زندگی و حیات ما را از ما میگیرد و شجاعترین ما را نیز به واهمه وا میدارد.اما بعد از ایمان به عیسی مسیح، خداوند از راه کلام قابل اعتمادش به ما اطمینان قلبی میدهد که در نظر او پذیرفته شدهایم. دیگر ما را از مرگ ترسی نیست، بلکه از مرگ – زمانی که اراده خداوند باشد- استقبال میکنیم.
مرگ چونان گذر از پلی است که ما را از دنیای پر گناه به حضور خداوند میرساند: جایی که دیگر گریه نیست، درد و رنج و گناه وجود ندارد، به ملکوت خداوند و جماعت مقدسین و عیسی مسیح.
محبت غریب و غیر قابل درک خداوند، که دشمنان خود را بدل به دوستان میکند. محبتی که دشمنی ما را از راه قربانی «پسر یگانهزادش» بدل به دوست ما میکند؛ هر یک و همه کسانی که از زندگی گنهبار روی برگردانده و خدای زنده را جویا شدند. هیچ گناهکاری رانده نشده و همگان خوانده شدهاند. میزان گناه شما نیست که شما را از ایمان آوردن باز میدارد بلکه بندگی در گناه و ناباوریتان از محبت بیکران خداوند در عیسی مسیح است که شما را نه به شگفتی و ایمان بلکه به تمسخر و اهانت وا میدارد.
خواننده عزیز، ترس از مرگ واقعی است و اگر به لطف خداوند این ترس به ذهنتان وارد شده، خدا را شکر گویید زیرا ناباوری، غرور و تعصب شما، راه ورود کلام را به قلب شما مسدود کرده و شاید این تنها راهی باشد که شما را به پای صلیب بکشاند.
دعوت خداوند را به بخشودگی گناهان از راه ایمان به عیسی مسیح بپذیرید. اکنون که زمان رحمت است و در رحمت باز، توبه کرده به مسیح خداوند ایمان بیاور و وارد ملکوت خداوند شو. زندگیت را به او بسپار و او چنان برکات روحانی به تو خواهد داد که هرگز تصور آنرا نیز نمیتوانی کرد. ایمان بیاور و خداوند تو را برای همیشه از وحشت از مرگ خواهد رهانید. خداوند تو را به ملکوت خود میخواند جایی که دیگر نه مرگ هست و نه ترس از آن، بلکه شادی و آرامش در حضور خداوند.
نوشتۀ دکتر زرین قلوب – ترجمه دکتر زرین قلوب