خداوند یهوه که خود را بر پیامبران و قوم برگزیدهاش آشکار ساخت٬ خود را در رابطه نزدیک با آنها قرار داد. وقتی که یهوه خود را بر برای اولین بار بر موسی آشکار ساخت٬ از میان بوتهای با موسی سخن گفت که به شعله آتش مشتعل بود اما نمیسوخت. (سفرخروج۳: ۲) همان خداوند که به این نحو با موسی سخن گفت مطابق مکاشفه کتاب مقدس وارد قالب بشری شد بدون اینکه الوهیتش جسم بشریاش را نابود سازد؛ شاگردانش با دیدن او اینگونه شهادت دادند: « حیات ظاهر شد و آن را دیدهایم و شهادت میدهیم و به شما خبر میدهیم از حیات جاودانی که نزد پدر بود و بر ما ظاهر شد.» (رساله اول یوحنا۱: ۲)
زمانی که قوم اسرائیل از سرزمین مصر و اسارت مصریان بیرون آمدند٬ موسی از خداوند خواست که آنها را همراهی کند. خداوند به این درخواست موسی پاسخ داده و به مدت چهل سال در روز در ستونی از ابر و در شب در ستونی از آتش در پیشاپیش اردوی اسرائیلیها در زمان سرگردانی ایشان در بیابان روانه بود. در همان بیابان خداوند به موسی چنین فرمان میدهد:«و مقام و مقدسی برای من بساز تا درمیان ایشان ساکن شوم» (سفرخروج۲۵: ۸) خداوند مایل بود که در میان قوم برگزیده خویش سکنی گزیند. وقتی هم که موسی خیمه پرستش را مطابق فرمان دقیقی که دریافت کرده بود در بیابان برپا داشت٬ خداوند به شکل محسوسی بر آن نازل شده و در آن ساکن گشت. سالیان بعد که سلیمان نبی معبد یهود را بنا نمود خداوند در آن به شکل ابری غلیظ نازل شده و در آن سکنی گزید. عین این واقعه هم در عهدجدید صورت میپذیرد؛ خداوند وارد خیمه بشری شده و در میان انسانها برای مدتی کوتاه سکنی میگزیند.
پای گذاردن مسیح به عرصه حیات موضوع تازهای برای ایمانداران عهد قدیم نبود. آنها که با مکاشفات خداوند و نوشتههای پیامبران آشنایی داستند میدانستند که در لحظات برهانی تاریخ کلیسای عهدقدیم٬ خداوند به نحو قابل رویتی به دیدار از قوم خویش آمده است. در نوشتههای پیامبران عهدقدیم موارد متعددی از این رخدادها وجود دارد که در الهیات مسیحی به آن تئوفانی میگویند. شاید معروفترین آنها زمانی باشد که یعقوب با مردی تا به طلوع صبح کُشتی گرفت. کلام مقدس میگوید که: «و یعقوب آن مکان را فنیئیل نامیده گفت٬ زیرا خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد.» (سفر پیدایش۳۲: ۳۰) خداوند از این راه به تدریج ذهن قوم خویش را آماده میساخت تا برای زمان ظهور مسیح و تناسخ او آماده باشند.{ جالب است که منابع اسلامی در باره این مکاشفات خداوند سکوت اختیار کرده و لذا اغلب ما از وجودشان اطلاع نداریم.}
مثال دیگر را در سفرپیدایش باب ۱۸ میخوانیم که خداوند خود را بر ابراهیم مکشوف ساخت. در آنجا مکتوب است که : «خداوند در بلوطستان ممری بر وی ظاهر شد و او در گرمای روز به در خیمه نشسته بود» خداوند میرفت تا لوط و خانوادهاش را از سدوم نجات داده و سپس آن ناحیه را با فروریختن آتش و سولفور از آسمان نابود سازد. وقتی که ابراهیم چشمان خود را بلند کرد سه مرد را در مقابلش ایستاده دید. خداوند در این دیدار به ابراهیم وعده میدهد که همسر بسیار پیرش سارا صاحب پسری خواهد شد. مشکل در این بود که هم ابراهیم و هم همسرش پیر و سالخورده بودند و لذا سارا به این مطلب خندید. اما خداوند به آنها یادآوری کرد که هیچ کاری برای او مشکل نیست: نه حامله شدن زنی سالخورده چون سارا و نه حامله شدن زنی باکره چون مریم.
کسی که فصل ۱۸ سفرپیدایش را بخواند به روشنی متوجه این نکته میشود که بین ابراهیم و خدایش رابطه نزدیکی وجود داشت؛ خداوند رودر رو با او صحبت کرده و از بلایی که بر سر اهالی سدوم خواهد آورد او را باخبر ساخت. گفتگویی طولانی بین خداوند و ابراهیم صورت گرفت و او از خداوند برای اهالی سدوم شفاعت طلبید.
در زمان خدمت زمینی عیسی مسیح٬ یهودیان با سخت دلی از ایمان آوردن به او سرباز میزدند. رهبران آنها از هر فرصتی استفاده میکردند تا او را در گفتارش به دام بیندازند. در یک مورد مسیح به ایشان گفت: اگر کسی کلام مرا نگاه دارد هرگز مرگ را نخواهد چشید. ایشان با ناباوری بدو گفتند٬ آیا تو خود را برتر از ابراهیم و دیگر پیامبران میدانی که میگویی اگر کسی کلام مرا نگاه دارد هرگز نمیمیرد و ما میدانیم که ابراهیم و دیگر پیامبران همگی مُردهاند؟ خداوند ما عیسی مسیح برای اثبات ادعایش به همین واقعه تاریخی که آنها با آن به خوبی آشنایی داشتند اشاره کرده و ایشان را توبیخ نمود. وی گفت : «پدر شما ابراهیم شادی کرد بر اینکه روز مرا ببیند و دید و شادمان گردید.» (انجیل یوحنا۸: ۵۶) بدین نحو وی به یهودیان ناظر نشان داد خدایی که ابراهیم در برابر خیمهاش دیده و با او صحبت کرد هم او بود که اینک در میانشان ایستاده بود.