«پس خدا آدم را به صورت خود آفرید او را به صورت خدا آفرید.» (سفر پیدایش۱: ۲۷)
یکی از ستونهای اساسی مسیحیت این واقعیت است که خداوند آدمی را به شکلی ویژه و کاملاً متفاوت از دیگر موجودات آفریده است. وی دارای قدرت شناخت خداوند٬ مشارکت آگاهانه با او٬ خدمت اختیاری به او– و نه از روی ترس یا اجبار- و از همه مهمتر لذت بردن از اوست. انسان به چندین دلیل در نظر خداوند -و در الهیات مسیحی- از ارزش والایی برخوردار است. اولاً٬ او تنها مخلوقی است که دارای روحی نامیراست. دوماً٬ خداوند او را به عنوان نماینده و کارگزارش بر روی زمین قرار داده تا بر آن و دیگر مخلوقات تسلط داشته باشد. سوماً٬ زمانی مسیح وارد قالب بشری خواهد شد. به این دلایل است که در آئین مسیحیت هر انسانی بسیار مقدس و محترم محسوب میشود؛ خداوند با آدمی چون یک برده و یا موجود زبان نفهم که فقط زبان زور را میفهمد برخورد نمیکند زیرا وی به شباهت خداوند آفریده شده است.
در پاسخ به این سؤال که هدف از آفرینش انسان چیست؟ الهیات مسیحی یک پاسخ را ارائه میکند: جلال دادن به خداوند و لذت بردن از او تا به ابدّیت. این نکته برای درک و فهمیدن مسأله گناه٬ بهشت٬ جهنم و رستگاری آدمی نقش بسیار حیاتی دارد. زمانی که خداوند اولین انسان را آفرید به او این تواناییهای خاص را بخشید تا خدایش را شناخته و با او مشارکت داشته باشد. در باب سوّم پیدایش آدم و حوا را در بهشت میبینیم که از مشارکت کامل با خداوند -که منشاء و سرچشمه همه نیکیها و لذتهای واقعی است- بهرهمند بودند. اگر ایشان مرتکب گناه نشده بودند آن زندگی سرمدی و پر از شادی و آسایش تا به ابد ادامه پیدا میکرد.
به دلیل خلقت و ذات خاص خود٬ آدمی لذت واقعی خود را تنها و تنها در آفریننده خود میتواند پیدا کند. همچنانکه چشم برای دیدن آفریده شده٬ گوش برای شنیدن و شعور برای درک حقیقت٬ به همین نحو نیز روح آدمی به دست خداوند و برای خداوند آفریده شده است. شادی و خشنودی واقعی بدون خداوند امکانپذیر نیست. اما نسل آدمی که به دلیل گناه از خداوند جداشده تلاش میکند تا شادیاش را در جایی دیگر پیدا کند؛ تفریحات٬ مواد مخدر٬ انواع مشغولیات و سرگرمیها٬ مالاندوزی٬ فلسفه و ادبیات٬ کسب شهرت و موفقیت و غیره از راههایی است که آدمی برای پر کردن خلاء درونیاش بدانها روی میکند. اما اقیانوسی که در درونش است با این جرعههای آب پُرشدنی نیست.
تصویری که کتاب مقدس از وضعیت آدمی پس از گناه ورزیدنش نشان میدهد تصویری است بسیار تیره و تاریک: رابطه آدمی با خداوند قدوس قطع گشته و او و نسل بعد از او تحت لعنت خداوند قرار دارند. انسان از خداوند دور شده و در روی زمینی زندگی میکند که به خاطر حضور گناه تحت لعنت قرار گرفته و او محکوم به زندگی پر از رنج و محنتی بر روی آن شده است. این حقیقت را هر یک از ما به تجربه میدانیم که این دنیا محل آسایش و شادی دائمی نیست. مرگ٬ اندوه٬ بیماری٬ بلاهای طبیعی و هزاران نوع مصیبت زندگی هر یک از ما را احاطه کرده است.
اما از همان ابتدا و درمیان این آشفتگی٬ ظلمات و ناامیدی خداوند وعده فرستادن نجاتدهندهای را میدهد: (سفر پیدایش۳: ۱۶) کسی خواهد آمد و شیطان و مرگ را نابود خواهد ساخت٬ کسی که رابطه گسسته شده بین آدمی و خداوند را مجددأ برقرار خواهد کرد٬ کسی که گناه قومش را به دوش کشیده و آن را از میان برخواهد داشت٬ کسی که آدمی را به بهشت از دست رفته بازخواهد گردانید. وعده آمدن عیسی مسیح از همان ابتدای آفرینش به آدم و حوا داده شد تا آنها را از سیاهچال ناامیدی بیرون آورد٬ این وعده بعدها به ابراهیم٬ اسحاق٬ داوود و دیگر پیامبران نیز داده شد. مسیح به درستی «آرزوی تمام ملتها» خوانده شده است.
سرانجام با تناسخ مسیح وعدههای خداوند به قوم خویش به تحقق پیوست. مسیح با حیات و مرگش بر روی صلیب٬ بسیاری دیگر از وعدههای خداوند را به کمال رسانید. بعد از رستاخیزش شاگردانی که از نزدیک شاهد حیات و مرگ او بودند شهادت خود را با هدایت روحالقدس به رشته تحریر در آوردند و مکاشفات خداوند کامل شد. اینک راه و نقشه رستگاری بر همگان آشکار گشته است؛ امکان نزدیکی و دوستی با خداوند برای همه گناهکاران فراهم شده است؛ راه رسیدن به رستگاری و رهایی از مرگ ابدی و عواقب آن و نزدیک شدن دوباره به خداوند از طریق پرداخت کفاره گناهان است. لذا پولس رسول به ایمانداران مسیحی چنین مینویسد: «لیکن اینک در مسیح عیسی شما که در آن وقت دور بودید به خون مسیح نزدیک شدهاید.» (افسسیان۲: ۱۳)