«و به ایشان گفت؛ همین است سخنانی که وقتی با شما بودم گفتم٬ ضروری است که آنچه در تورات موسی و صحف انبیاء درباره من مکتوب است به انجام رسد. و در آنوقت ذهن ایشان را روشن کرد تا کتاب‌ها را بفهمند.» (انجیل لوقا ۲۴: ۴۴-۴۵ )

در روایت انجیل می‌خوانیم که خداوند ما عیسی مسیح پس از رستاخیزش از میان مردگان چندین مرتبه بر شاگردانش ظاهر شده و با آن‌ها سخن گفت؛ آیه ذکر شده یکی از این موارد است. اگر این این فصل را بخوانیم می‌بینیم که شاگردان از دیدن او که رستاخیز کرده و در میانشان ایستاده تعجب کرده و و حتی ترس بعضی‌ها را فراگرفته بود زیرا گمان می‌بردند که آنچه می‌بینند روح و یا شبهی است. آن‌ها هنوز نمی‌توانستند باور کنند که مسیح باسیتی بر صلیب شده و دوباره رستاخیز نماید. ذهن ایشان هنوز باز نشده بود و در آیه فوق می‌خوانیم که مسیح ذهن آن‌ها را روشن کرد تا کتاب‌ها و نوشته‌های دیگر پیامبران را بفهمند.

منور شدن ذهن توسط روح خداوند برای درک کلام خداوند بسیار ضروری است و بدون آن غیرممکن است که کسی کلام و پیام خداوند را به درستی درک کند. هرچندکه پیام نجات بخش انجیل به زبان ساده‌ای نوشته شده و حتی برای فردی کم سواد هم قابل فهم است. اما کتاب مقدس مثل نوشته‌ها و کتاب‌های دیگر نیست٬ چون این کلام روحانی است لذا کاملاً ضروری است که ابتدا از خداوند بخواهیم تا ذهن و اندیشه ما را آماده سازد تا کلام او را به درستی بفهمیم. کسی که به ذهنی شکّاک و یا با اندیشه‌ای که توسط خداوند روشن نشده باشد به روایت کلام خداوند رجوع کند می‌تواند در آن نکات ضدونقیضی را پیدا کند. به نظر می‌رسد که روایت یکی از اناجیل با روایت نویسنده دیگر انجیل هم‌خوانی نداشته و یا یکی از اناجیل به مطلبی اشاره می‌کند که انجیل دیگر آن را از قلم انداخته و یا آن را به نوع دیگری ثبت کرده است. برای ذهنی که روح خداوند آن را روشن نکرده کلام خداوند مملو است از مشکلات غامض و حل ناشدنی؛ مگر ممکن است که خداوند متعال که قدرتی بی‌نهایت دارد وارد قالب بشری فانی شود؟ چرا مسیحیان خیال می‌کنند که خدای یگانه و واحد خدای تثلیت است؟

همان مشکلی که در زمان حیات و خدمت زمینی خداوند ما عیسی مسیح وجود داشت هنوز هم ادامه دارد. در آن زمان هم با اینکه مسیح تمامی بیماران را در حضور چشمان یهودیان شفا داده٬ کورها را بینا ساخته٬ کران را شنوا گردانیده٬ دیوها را از افراد دیوزده اخراج نموده و حتی مردگان را در برابر دیدگان نظاره‌گر صدها نفر به حیات بازگردانیده بود٬ با وجود تمام این شواهد که دلالت بر ذات الهی او داشت اما یهودیان ناباور که ذهن ایشان روشن نشده بود قصد کشتن او را داشتند. یک بار او را به بلندای کوهی بردند تا او را به پایین پرتاب کنند٬ یک بار سنگ برداشتند تا سنگسارش کنند چون خود را برابر با خدا دانسته بود. سرانجام هم او را به دست ماموران امپراتوری روم سپردند تا مصلوبش نمایند. اگر برخورد عوام یهودیان با مسیح این‌گونه بود تلقی شاگردان و یاران نزدیکش هم بهتر از آن‌ها نبود؛ در روایت اناجیل بارها و بارها با این نکته روبرو می‌شویم که شاگردانش متوجه گفتار او نشدند. اگر او به زبان ساده روزمره مثلی به آن‌ها می‌زد متوجه معنی روحانی آن نشده و در خلوت از او معنایش را سؤال می‌کردند . پطرس حتی سعی کرد تا او را از رفتن به اورشلیم که منجر به دستگیری و مصلوب شدنش می‌شد باز دارد. تنها ذهنی که روح‌القدس آن را روشن کرده باشد می‌تواند کلام خداوند را با شادمانی دریافت کند و بفهمد. کتاب مقدس همچون نامه پرمحبتی است از پدری آسمانی برای تمام فرزندانش و بعد از منوّر شدن اندیشه ماست که آن را اینگونه دریافت کرده و از راه مطالعه روزانه آن به شناخت روزافزونی از خداوند و ذاتش می‌رسیم. بدون تأثیر آن بر اندیشه ما٬ کتاب مقدس نوشته‌ای تحریف شده٬ کهنه و غیرقابل اعتماد است که عده‌ای آن را به نفع باورهای اشتباه خود دستکاری کرده‌اند.

مردم فکر می‌کنند که مسیح یک پیامبر اعظم بود که روایت زندگی‌اش تحریف شده تا او را به اشتباه خداوند جلوه دهد٬ در نتیجه از مطالعه کتاب مقدس منع شده‌اند زیرا این عقیده کفرآمیز را تعلیم داده و خواندنش ممکن است باعث گمراهی از دین محمدی شود. اما روح خداوند باید ذات واقعی خود را آشکار سازد تا بدانیم که مسیح کیست. او این کار را برای همه حق جویان واقعی انجام می‌دهد. چنانکه در روایت انجیل می‌خوانیم: «و هنگامی که عیسی به نواحی قیصریّه آمد از شاگردان خود پرسیده گفت مردم مرا که پسر انسانم چه شخص می‌گویند؟ گفتند٬ بعضی یحیی تعمید دهنده و بعضی الیاس و بعضی ارمیاء یا یکی از انبیاء. ایشان را گفت؛ شما مرا که می‌دانید؟ شمعون پطرس گفت که تویی مسیح پسر خدای زنده. عیسی در جواب وی گفت؛ خوشا به حال تو ای شمعون پسر یونا زیرا جسم و خون این را بر تو کشف نکرده بلکه پدر من که در آسمان است.» (متی ۱۶: ۱۳-۱۸)