نویسنده این مقاله -قبل از مهاجرت به خارج کشور- دروان کودکی و جوانیاش را در شهرکرمان سپری کرد ولی در ایران کوچکترین اطلاعی راجع به این بیمارستان نداشت. در کتابهای تاریخ مدرسه راجع به قراردادهای ننگین با دولت انگلیس و بلاهایی که بر سر ما آوردند بسیار خواندیم. اما هیچکس به ما نگفت که آنها چه خدمات بزرگی نیز به ما کردند؛ نمونه تاریخی آن همین «بیمارستان مرسلین» است.
درنیمههای آخر قرن نوزدهم میلادی «انجمن کلیسای بشارتی*» یا CMS در لندن اقدام به فرستادن مبشرین انگلیسی به ایران نمود تا کلام خدای حقیقی و زنده را به گوش مردم ایران برسانند. ابتدا اساتید زبان مثل «رابرت بروس» اسکاتلندی و «هنری مارتین» به ایران آمده و کتاب مقدس را به فارسی ترجمه نمودند. سپس به درخواست انجمن تعدادی از پزشکان مسیحی داوطلب خدمت در ایران شدند تا بشارت انجیل و مژده حیات را به گوش مسلمانها نیز برسانند. علت انتخاب پزشکها به این دلیل بود تا جای هیچ بدبینی در بین مسلمین نبوده و با چشمهای خود ببینند که این فرنگیها قصد فریب و یا خالی کردن جیب کسی را نداشته بلکه از روی محبت به مسیح و برای جلال نام او است که آمدهاند تا همنوعان خود را خدمت کنند.
ایشان در شهرهای بزرگی مثل اصفهان، شیراز، تبریز و کرمان دست به تاسیس مریضخانه و مدرسه زدند. در ابتدا دکتر دادسن**-که کرمانیها او را داسان صدا میزند- بیماران را در خانه خود ویزیت میکرد. اجازه تاسیس بیمارستان مرسلین کرمان در سال ۱۲۸۲ توسط مظفرالدین شاه به آنها داده شد. مبشرین مسیحی به دلیل بدگمانی مردم و برای اینکه به مقدسات مذهبی مسلمین توهین نشود، حتی نام بیمارستان را «بیمارستان مسیح» یا مسیحیان نگذاردند بلکه «مرسلین» نامیدند تا شبیه به نامی عربی و اسلامی باشد مبادا نامی از مسیح مانع بشود تا مردم به آن مکان نجس پا بگذارند. در زمانی که در کرمان هیچ طبیبی وجود نداشت و کار پزشکی را رمال و دعانویس انجام میدادند، در مکانی که تا بدان روز روی طبیبی باسواد را ندیده بود، در میان مردمی که غیر از گل بابونه و گل ختمی داروی دیگری را نمیشناختند، مسیحیان بیگانه برای اولین بار بیمارستان و داروخانه تاسیس کرده و از مریضهایشان به رایگان پرستاری نمودند!
نویسنده مقاله که از نزدیک با تعداد زیادی از فارغالتحصیلهای دانشکده پزشکی آشنایی دارد هرگز تا به این لحظه حتی یک هموطن را هم ندیده که به خاطر کمک به دیگر ایرانیها رشته پزشکی را انتخاب کرده و یا از روی دلسوزی و به رایگان در مناطق محروم کشور خدمت کرده باشد. هرکس که وارد این حرفه میشود یا برای موقعیت اجتماعی و یا مادی است. هیچ پزشکی تا به حال به مناطق محروم نرفته مگر اینکه مجبور بوده تا دوره طرحش را تمام کند و یا به هوای درآمد هنگفت از مطب. غرض نویسنده انتقاد از پزشکان هموطن نیست، نویسنده پزشکی مسیحی و ایرانی را میشناسد که در آمریکا زندگی میکند ولی هر سال مدتی را بین کمپ پناهندگان ایرانی در ترکیه و قبرس میگذراند و آنها را به رایگان درمان میکند. ولی حتی یک پزشک مسلمان هم وجود ندارد که حاضر باشد -بدون امید اجر اخروی یا دنیوی- حتی سه ماه در بین پناهندگان افغانی زندگی کرده و آنها را به رایگان ویزیت کند چه برسد به سی سال!
منظور تفاوت عظیمی است که وجود دارد؛ دکتر دادسن شرایط زندگی در جهان متمدن را ترک کرد و به مدت ۳۰ سال به رایگان در بین ساکنین کرمان زندگی و به آنها خدمت کرد. در حالیکه تمام هزینه زندگی او، هزینه پرستارها، هزینه ساخت بیمارستان و داروها از سوی انجمن مبشرین مسیحی تامین میشد. تا همه دهانها بسته بشود و کرمانیها بدانند که خدای محبت چنین انسانهایی را میسازد تا نه فقط او بلکه دیگر هم نوعانشان را بدون سود دنیوی و یا اجر اخروی خدمت کنند.
بیمارستان مرسلین حتی روزهای جمعه نیز باز بود و به رایگان بیماران را میپذیرفت. در آنجا یک دستگاه آپارات گذارده بودند تا وقتی که مردم منتظر نوبتشان هستند حداقل گوشهای از حقایق کتاب مقدس را به شکل تصویری ببینند؛ کاری که در بین مبشرین در آن زمان رایج و عادی بود. مردم نامش را «چراغ عکس» گذارده بودند و حتی اگر بیمار نبودند روزهای جمعه برای تماشای عکسها به بیمارستان میرفتند.
دکتر دادسان با ماشین شخصی خودش از بیمارها حتی در خانه خودشان و به رایگان دیدار میکرد؛ دیگر تراخم باعث کوری مردم نمیشد، مردم از اسهال و بیماریهای عفونی به راحتی جان نمیدادند. دکتر دادسان و بعدها دکتر گریفیث و پرستارهایی که از انگلیس آمده بودند با جان ودل و بدون ذرهای سود دنیوی سالیان سال به مردم خدمت کردند. تا اینکه با وقوع جنگ اول جهانی دولت انگلیس -بر خلاف تصمیم کلیسا- از آن بیمارستان -که با پول خود انگلیسیها ساخته شده بود- به عنوان بیمارستان نظامی استفاده نمود. حضور سربازان فرنگی به مذهبیون بهانهای داد تا بار دیگر به مردم هشدار بدهند که تاسیس بیمارستان فقط بهانهای بوده تا دولت استثمارگر سربازانش را بیسر و صدا وارد خاک کشور کند!
علیرغم همه بدگوییهای خشکهمذهبها و هشدار فراوان که مراقب این فرنگیهای نجس باشید و به حرفشان گوش ندهید مبادا شما را از راه راست منحرف کنند و به جهنم بیفتید، دست خداوند کوتاه نبود و عده قلیلی از کرمانیها به کلام خداوند ما عیسی مسیح ایمان آورده و نجات یافتند. برای مراسم پرستشی آنها کلیسایی در خارج محدوده شهری ساخته شد. البته با گذر زمان و گسترش شهری در سالهای بعدی این ساختمان بدل به یکی از ساختمانهای مرکزی شهر شد.
دکتر دادسان در سال ۱۹۳۷ به دیدار خداوند و نجات دهندهاش رسید. علت مرگش را بیماری تیفوئید دانستهاند که از یکی از بیمارانش به او منتقل شده بود. جسد او را در قبرستان مسیحیان به خاک سپردند. اکنون به دلیل بیتوجهی مسئولان آن قبرستان بدل به ویرانهای شده و قبرها هم برای پیدا کردن گنج نبش قبر وتخریب شدهاند. ساختمان کلیسا هم که در مرکز شهر بود و نویسنده به یاد دارد که بعد از انقلاب همیشه در آهنی آن قفل و زنجیر شده بود به فرمان شهرداری با خاک یکسان شده و بدل شد به ساختمان تجاری.
یکی از شعرای کرمانی در وصف همشهریانش چنین سرائیده است:
هرچند که از روی کریمان خجلیم شک نیست که پرورده این خاک و گلیم
در روی زمین نیست چو کرمان جایی کرمان دل عالم است و ما اهل دلیم
ساکنین اهل دل کرمان که از روی کریم خان زند شرمنده بودند، هیچ شرمی از نبش قبر این پزشک انسان دوست نداشتند، حتی خاطره او را هم فراموش کرده و کلیسایش را هم با خاک یکسان نمودند. با تمام ضدیتهای آدمی و بنا به خواست و اراده خداوند هنوز هم ساختمان فرسوده و قدیمی «بیمارستان مرسلین» پابرجاست و جزء آثار ملی شناخته شده است؛ همچون پرچم محبت مسیح برافراشته در میان خاک دشمن.
دکتر مسعود معترف. لندن. بهار ۲۰۱۹
*Church Mission Society
** George E Dodson