«اما مردان مقدس خدا تحت نفوذ روحالقدس از جانب خدا سخن گفتند.» (کتاب مقدس. دوم پطرس ۲: ۱)
همه ما به طور غریزی میدانیم که خدایی هست؛ ندایی درونی به ما میگوید که خدایی ما را آفریده است. هرچند اغلب ما این ندا را ناشنیده گرفته و یا سعی میکنیم تا آن را به فراموشی بسپاریم. شناخت خدای حقیقی و زنده تنها زمانی ممکن است که او ذات و صفات خود را بر ما مکشوف ساخته و گویی پرده از روی خود بردارد. زیرا او ماهیتی روحانی دارد که ذهن انسان نفسانی قادر به کنکاش و پی بردن به عمق آن نیست. ما نمیتوانیم برای خدا تصمیم بگیریم که او باید چنین و چنان صفاتی داشته باشد. همچنانکه هر گردی، گردو نیست به همین سان نیز هر خدایی، خدای حقیقی و زنده نیست؛ بلکه خدایی است خرافی، بیجان و مرده.
خداوند چگونه و به چه شیوهای کلام مکاشفه -وحی- را به پیامبران راستینش رسانید؟ درآیه فوق -و دیگر آیات کتاب مقدس- خداوند به ما میگوید که او توسط روحش، به شکل مستقیم و بدون واسطه بر ذهن و اندیشه نویسندگان کلامش تاثیر گذارد تا آنها دقیقا سخنانی را بیان داشته و یا به رشته تحریر درآورند که منظور نظر خداوند است. تمامی پیامبران راستین خدای حقیقی انسانهای معمولی و باسوادی بوده، هرچند هیچیک مصون از خطا نبودند. اما تحت هدایت روح خدا، سخنان خدا را بدون ذرهای خطا به آدمی رسانیدند. رسول راستین خدا چنین میگوید:
«اما این گنجینه را در ظروفی خاکی داریم تا آشکار باشد که این قدرت خارقالعاده خداست و نه از ما.» (دوم قرنتیان ۴: ۷)
آنها تنها مجاری مکاشفه خدا هستند و جلال به خدایی تعلق دارد که کلام مکتوب و حیاتبخش خود را با قدرت متعالش محفوظ و دستنخورده برای تمامی اعصار نگاه میدارد.
مکاشفات خدای زنده به بنیآدم زمانی به کمال و غایت خود رسید که روح خداوند نطفه عیسی مسیح را در بطن مریم باکره قرار داد تا از این طریق:
«کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پر از فیض و راستی؛ و جلال او را دیدیم، جلالی شایسته پسر یگانهمولود پدر» (انجیل یوحنا ۱: ۱۴)
خدای حقیقی در کلامش میگوید، هم او که جهان را آفرید و از طریق پیامبران راستینش راجع به راه نجات حقایقی ماندگاری را به بنیآدم رسانید، بنا به وعده و قولش خود پا به این جهان گذارد تا او را به درستی بشناسیم:
«در گذشته خدا بارها و از راههای گوناگون به واسطه پیامبران با پدران ما سخن گفت، اما در این ایام آخر به واسطه پسر خود با ما سخن گفته است، پسری که او را وارث همه چیز مقرر داشت و به واسطه او جهان را آفرید.» (عبرانیان ۱: ۱-۲)
عیسی مسیح -پسریگانهمولود پدر- که جهان را آفرید، نهایت مکاشفه خدای حقیقی و زنده است بر بنیآدم. کتاب مقدس -از پیدایش تا به مکاشفه- به تمامی سخنان اوست و شناخت خدای واقعی جدای از او غیرممکن است.
خدای زنده و حقیقی هیچگاه از واسطهای -مثل فرشتگان- برای رسانیدن کلام مکاشفه به بنیآدم استفاده نکرد. وقتی که خداوند موسی را به فراز کوه سینا خواند تا شریعت را به او بدهد، با او روی در روی صحبت کرد. (پیدایش ۱۹) این مکاشفات راستین همیشه و بدون استثناء به طور مستقیم، با تاثیر روح خداوند بر دل و اندیشه پیامبر راستین او به آدمی رسیده است و نه از طریق یک فرشته. همه آن پیامبران -به عنوان منشی خداوند- حداقل سواد خواندن و نوشتن را داشتند. حکمت خداوند بسیار فراتر از آن است که فردی بیسواد را به منشیگری خود فراخواند. همچنانکه هیچ مدیر عاقلی نیز این اشتباه را هرگز مرتکب نمیشود تا منشی بیسوادی را استخدام کند. بر هر فرد عاقلی که جویای حقیقت و شناخت خدای زنده و حقیقی است واجب و ضروری است که به این موضوع خوب فکرکرده و آن را برای خود سبک و سنگین کند.
دکتر زرینقلوب. لندن.بهار۲۰۱۸