«چون شمعون دید که با دست نهادن رسولان روحالقدس عطا میشود، مبلغی پیش آورد و به رسولان گفت: به من نیز این اقتدار را ببخشید تا بر هر که دست بگذارم، روحالقدس را بیابد. پطرس گفت: زرت با خودت نابود باد! زیرا پنداشتی عطای خدا را میتوان با پول خرید!» (کتاب اعمال ۸: ۱۸-۲۰)
هیچ شکی نیست که خداوند ما عیسی مسیح و رسولانش قدرت انجام معجزه را داشتند. رسولان مسیح که شاهد رستاخیز او بودند پس از روز پنتاکست قادر بودند تا عطیه روح را به طور نمادین با دست گذاردن بر دیگران به ایشان عطا کنند. این انجیل در بین سامریان نیز بشارت داده شد و در فصل ۸ از کتاب اعمال رسولان میخوانیم ؛ شمعون که با جادوگری عده زیادی را فریفته خود ساخته بود، از رسولان درخواست کرد تا این اقتدار را خریداری کند. شمعون جادوگر نمیدانست که این هدیه آسمانی فقط به رسولان مسیح عطا شده تا به رستاخیز او از مردگان شهادت دهند. شنوندگان پیام رسولان چگونه میتوانستند باور کرده و یقین داشته باشند که شاگردان مسیح دروغ نمیگویند؟ چگونه ممکن بود تا این واقعه شگفت را -که تا آن زمان هرگز رخ نداده بود- بپذیرند که عیسی مسیح سه روز بعد از مصلوب شدنش از میان مردگان رستاخیز کرده است؟ خداوند با عطای معجزات به آن نویسندگان انجیل مهر تاییدی بر شهادتشان -و نوشتههای عهد جدید- میزد. شمعون اما به فکر خودنمایی بود تا در بین اهالی سامره جلوهنمایی کند. وی سعی داشت تا دنیا را با معجزات خود به شگفتی واداشته و به سوی خود و کارهای شگفتش جلب نماید. شمعون خواهان خرید این هدیه بود، گویی میتوان آن را خرید! شمعون نمونهای است از شارلاتانهای کاریزماتیک که امروزه در نقاط مختلف دنیا سعی دارند تا با رفتارهای غریب خود تماشاچی فراوانی را به کلیسای خود وارد کرده و درآمد هنگفتی به جیب خود سرازیر کنند. بسیاری از ایشان با اختلاسهای مالی و کارهای غیراخلاقی خود نام مسیحیت را آلوده کردهاند. آنها ادعا دارند که خداوند به ایشان قدرتی خاص بخشیده تا بیماران را شفا داده، مردگان را زنده ساخته و هر بیماری لاعلاجی را درمان کنند. طبیعی است که اگر کسی چنین ادعایی بکند، مردم درمانده و نامید زیادی را به جستجوی شفا به کلیسایش جلب خواهد کرد تا به دست مبارک ایشان لمس شوند.
حقیقتی که معلمین یا معجزهگران کاریزماتیک نمیخواهند بدانند این است که معجزات کتاب مقدس کاملا هدفمند بوده و به صورت اتفاقی روی نمیدادند. معجزات کتاب مقدس تنها و تنها زمانی صورت میگرفت که خداوند قصد داشت تا بر فرستاده یا رسول خود مهر تایید بزند؛ تا از طریق آن فرستاده -یا نبی- با قوم خود صحبت کند. نقط اوج تجلی معجزات در شخص خداوند ما عیسی مسیح است؛ گویی حیات و شفا حتی از گوشه ردایی که بر تن داشت نیز صاتع میشد و فقط لمس آن شفای کامل را به دنبال داشت؛ «و کلمه جسم گردید و در میان ما ساکن شد». زمانی که مکاشفه کلام خداوند به کمال رسید، راه رستگاری و نقشه نجات آدمی به شکل کامل در کتاب مقدس آشکار شد، همراه و همزمان با آن نیز معجزات حقیقی به پایان رسید. رابطه بین کاریزما و مکاشفه کلام خداوند به قدری واضح است که آدمی به حیرت درمیآید که چگونه ممکن است عدهای خود را دانشجوی کلام خداوند بدانند و این اصل ساده و روشن را نیاموخته باشند.
عرفا اعتقاد دارند که خداوند -در طول تاریخ- به صورت مستقیم و جدای از کلام مکاشفه، با تاثیر بر وجدان خودآگاه یک عارف، خود را بر او مکشوف میسازد. این اعتقاد عرفاست و نه تعلیم کتاب مقدس و یا شیوهای که خدای حقیقی کار میکند. اراده خداوند این است که از طریق کلام مکتوبش حقایق مربوط به ذات خود و راه رستگاری را بر آدمی آشکار سازد و نه به شیوهای دیگر.
اکنون نزدیک به دوهزار سال است که مکاشفه تدریجی خداوند به آدمی به کمال و پایان خود رسیده است. کل مکاشفه کلام و راه نجات به جهانیان داده شده است. دیگر مکاشفه تازهای باقی نمیماند مگر آنچه که دروغین است. روحالقدس مکاشفه جدیدی به کسی عطا نمیکند، بلکه ذهن حق جو را به روی آنچه که مکتوب و کامل شده است، باز میکند تا معنای روحانی و نجاتبخش آن را درک کند. خداوند به تک تک افراد -و بنا به نیازشان- راههای خود را آشکار نمیسازد، بلکه سفره گستردهای را برای آنها فراهم کرده و همگان را دعوت نموده تا در این جشن مفصل شرکت کنند.
از آنجا که مکاشفه کلام به آخر رسیده و نبوت تازهای به کسی داده نمیشود -مگر نبوتهای پیامبران دروغین- درنتیجه معجزات حقیقی نمیتوانند ادامه داشته باشند مگر معجزات ساختگی. هدف از معجزات تایید بر فرستنده پیام خداوند بود، حال که دیگر پیام تازهای نیست، معجزه هم به آخر رسیده است. هرچند که معلمین کاریزماتیک به شما میگویند که چنین نیست و باید به کلیسای آنها بروید تا با چشمان خود ببینید که چه کارهای شگفتی رخ میدهد! درواقع آنها سعی به انجام هرنوع کار شگفتی میزنند مگر کار ساده بشارت انجیل و تعلیم کتاب مقدس. آنها حتی ممکن است کارهایی شبیه به جادوگری شمعون سامری انجام دهند، ممکن است نام مسیح را هم بر زبان بیاورند ولی هدف آنها بشارت ملکوت خداوند و یا جلال دادن به مسیح خداوند نیست.
البته هنوز هم بزرگترین معجزه ممکن در کلیسای مسیح صورت میگیرد و آن زمانی است که یک گناهکار با شنیدن دعوت انجیل از گناهانش و این دنیا روی برگردانده و به سوی خدای حقیقی و زنده روی میکند. وقتی که یکی از فرزندان آدم توسط کار روحالقدس بدل میشود به یکی از فزرندان خداوند. بزرگترین معجزه وقتی روی میدهد که وعظ ساده و بیغل وغش انجیل باعث شود تا شنونده کلام به گناهکار بودن خویش وقوف یافته و برای نجات به سوی یگانه نجاتدهنده روی آورد. وقتی که خداوند فیض توبه و ایمان نجاتبخش را به حقجو عطا کرده و او را از سیطره تاریکی و از اسارت در گناه به حیطه روشنایی و ملکوت فرزند محبوبش منتقل میسازد. هر یک از ما به این معجزه بزرگ نیاز داریم، معجزهای که از دست هیچ شبان کلیسا و یا هیچ واعظی برنمیآید. معجزهای بزرگ و واقعی که تنها خدای حقیقی – خدای کتاب مقدس- قادر به انجامش است و بس.
تالیف: دکتر زرینقلوب. لندن زمستان ۲۰۱۷
منبع: Counterfeit Miracles: B. B. Warfield. The Banner of Truth Trust (Nov. 1972).