«خداوند از برابر موسی گذشت و چنین ندا کرد: یهوه، یهوه، خدای رحیم و فیّاض، دیرخشم و آکنده از مَحبت و وفا، پایدار در مَحبت برای هزار پشت و آمرزنده تقصیر و نافرمانی و گناه. اما تقصیرکار را هرگز بیسزا نمیگذارد، بلکه جزای تقصیرات پدارن را به فرزندان و فرزندان فرزندان تا پشت سوم و چهارم میرساند.» (خروج ۳۴: ۶-۷)
خدای حقیقی و زنده که خود را بر بالای کوه سینا بر موسی مکشوف ساخت -چنانکه در این آیات میخوانیم- تفاوت ذاتی و ماهوی با خدای محمد دارد. او که نام خود را بر موسی اعلام داشت، سرشار است از نیکویی و فیض. او به جای تهدید و ایجاد ترس و وحشت در دل گناهکاران صبورانه انتظار میکشد تا کسانی که به او گناه ورزیدهاند توبه کرده و به سویش بازگردند تا آنها را با آغوش باز پذیرا شود. خداوند بسیار دیرخشم است و با نشان دادن صبر و بردباری خویش گناهکاران را به سوی خود دعوت میکند. او همچون اقیانوس بیپایانی است از مَحبت و رحمت. از همه مهمتر اینکه او به قول و وعدهاش کاملاً وفادار است؛ خداوند همیشه به وعده خود وفادار مانده و غیرممکن است که آن را بشکند. رحمت خداوند به هزار نسل میرسد اما مجازات گناه تنها به نسل سوم و چهارم زیرا رحمت او بر عدالت غلبه میکند. آری، خدای حقیقی شایسته ستایش ماست
«زیرا خشم او دمی بیش نمیپاید اما لطفش همه عمر را در بر میگیرد.» (مزمور ۳۰: ۵)
شناخت خدای واقعی و پی بردن به این واقعیت که او دوستداشتنیترین و پرمحبتترین ذاتهاست، باعث میشود که ما از صمیم قلب جویای او شویم.
شیوه برخورد صبورانه و پر از مَحبت خداوند را در تاریخ مقدس قوم اسرائیل میبینیم؛ به عنوان مثال زمانی که قوم به انحراف کشیده شده و بتهای کشورهای همسایهاش را میپرستید، خداوند از زبان ارمیاء نبی آنها را اینگونه دعوت به بازگشت میکند:
«پس برو و این سخنان را به جانب شمال ندا کرده، بگو: خداوند میفرماید، ای اسرائیل بیوفا بازگرد. من بر تو با ناخوشنودی نخواهم نگریست، زیرا که من وفادار هستم و خشم خویش را تا به ابد نگاه نخواهم داشت، این است فرموده خداوند.» (ارمیاء ۳: ۱۲)
بردباری مَحبت و رحمت خداوند نسبت به بنیآدم بهقدری مطلب مهمی است که خداوند ضروری میبیند تا آن را تکرار کند؛ چند صد سال بعد از موسی، داوود نبی -تحت هدایت روحالقدس- در مزامیر خود چنین مینویسد:
« او راههای خود را به موسی آموخت و اعمال خویش را به بنیاسرائیل. یهوه رحیم و فیّاض است، دیرخشم و آکنده از محبت. تا به ابد محاکمه نخواهد نمود و خشم را همیشه نگاه نخواهد داشت. او با ما مطابق گناهانمان عمل ننموده و به ما به حسب تقصیراتمان جزا نداده است. زیرا به اندازهای که آسمان از زمین فراتر است، به همان اندازه نیز مَحبت خدا نسبت به ترسندگان او عظیم است. به اندازهای که مشرق از مغرب دور است به همان اندازه نیز گناهان ما را از ما دور کرده است. چنانکه پدر بر فرزندان خود رئوف است؛ همچنان خداوند بر ترسندگان خود رأفت مینماید.» (مزمور ۱۰۳: ۷-۱۳)
خدای حقیقی در ذات وجودیاش خدای مَحبت و رحمت است. هر آنچه که برای شناخت وی لازم و ضروری است تنها در کتاب مقدس یافت میشود؛ جایی که او خود را بر ما مکشوف میسازد. اگر او این کار را نکند ما همچنان در تاریکی باقی میمانیم. اما در کتاب مقدس گویی پرده از ذات خود پرده برداشته و با مطالعه کلامش درمییابیم که او خدایی است قدوس که گناه را بدون مجازات نخواهد گذاشت و هر چند به او اهانت شده اما آشتیپذیر است. او همچون پدری مهربان بر ما رحم میکند، گناهان و معاصی ما را بخشوده و ما را به فرزندخواندگی خود درمیآورد. خداوند به پدری آسمانی تشبیه شده زیرا مثال بهتری نمیتوان زد تا نیکی و مَحبت او را نسبت به ما نشان دهد. هرچند که ما علیه او طغیان کرده، یوغ اطاعت او را از گردن انداخته، به گناه -که او از آن نفرت دارد- گرفتار و معتاد شدهایم اما او حاضر به پذیرش ماست. اگرچه گناهان ما درهای رابطه با خداوند و بهشت را برای همیشه به روی ما بسته اما او راهی را فراهم کرده تا گناهان ما را چنانکه مشرق و مغرب از هم فاصله دارند، از ما دور سازد تا بتوانیم دوباره به سوی او بازگردیم. فیض و محبت خداوند بخشش گناهان ایمانداران را امکانپذیر ساخته؛ او حاضر است تا به رایگان -بدون در نظرگرفتن اعمل نیک- تمامی گناهان و خطاهای ما را بخشوده و ما را به ملکوت خود پذیرا گردد.
خدای محمد در ذات و ماهیتش با خدایی که خود را در کتاب مقدس بر ما آشکار میسازد تفاوت کامل دارد. به ما گفته شده که الله بخشنده و مهربان است؛ اما بخشندگی الله همچون بخشش قاضی شرع اسلام است که وقتی دوستان و نزدیکانش میلیاردها پول بیتالمال را چپاول میکنند، آنها را بخشوده و مجازات نمیکند. الله بخشنده است بدین معنا که وقتی پیامبرش قافلهای را در بیابان چپاول میکند تمام ثروت حاصل از دزدی را به او و یارانش میبخشد. وقتی مرتکب قتل و غارت میشود او را نه تنها به خاطر گناهش مجازات نمیکند بلکه آنها را به او بخشوده و به علاوه به او پاداش ابدی هم وعده میدهد. الله نسبت به همه پیروانش بخشنده است و در زمان جهاد و جنگ با مخالفین تمام اموالی را که غارت کردهاند به ایشان بخشیده و حلال میکند. حتی زنها و دخترانی را که به اسارت گرفتهاند به آنها میبخشد تا چنانکه مایلند شهوت خود را با آنها فروکش سازند. اگر پیامبرش -علی رغم داشتن چندین زن- همچنان در آتش شهوت میسوزد، تمام زنها را به او میبخشاید و حتی برایش آیه خاصی نازل میکند. خدای محمد به پیروانش هرچه را که در این دنیا بتوانند با زور شمشیر، با تهدید و ارعاب و یا قتل و آزار به چنگ آورند، میبخشد. اگر به دنبال خلافت و قدرت زمینی هستند این را نیز به آنها میبخشد. الله این حق را به همه پیروانش میبخشد تا به جنگ و کشورگشایی دست زنند و هرچه را که غصب کردند از آن خود سازند؛ چه زمین کشاورزی، چه حیوانات و چه زنان و دختران. این بخشندگی الله لشکریان مسلمان را بدل ساخت به بیباکترین و خطرناکترین جانبازانی که این دنیا به خود دیده است. الله هر چه را که آدمی از این دنیا بخواهد به او میبخشد.
در کتاب مقدس مکتوب است که خداوند ما عیسی مسیح در زمان خدمت زمینیاش اینگونه وسوسه شد:
«دیگربار، ابلیس او را بر فراز کوه بلندی برد و همه حکومتهای جهان را با تمام شکوه و جلالشان به او نشان داد و گفت: اگر در برابرم به خاک افتی و مرا سجده کنی، این همه را به تو خواهم بخشید.» (انجیل متی ۴: ۸-۹)
حکومتهای اموی، صفوی، حکومتهای اسلامی و ولایت فقیه با تمام جلال و ثروت حاصل از چپاول دیگران و یا فروش نفت، چیزی است که الله به پیروانش میبخشد. از زمان پایگیری دین عربی تا به این لحظه رزمندگان اسلام برای گسترش و برپایی این حکومتها جنگیدهاند. اگر دستاندرکاران حکومت اسلامی دزدی و اختلاس کردند نباید تعجب کنیم، این حقی است که الله به آنها بخشیده است. بخشندگی الله اینگونه است دوستان عزیز! اما او بخشنده گناهان و معاصی نیست. تنها خدای حقیقی است که میتواند گناهان را ببخشاید.
الله فقط نام مهربان را یدک میکشد ولی در ذاتش چنین نیست. چگونه یک نیروی متعال و قدرتمند میتواند مهربان بوده و یا مَحبت نشان دهد؟ تنها یک «شخص» است که میتواند مَحبت نشان دهد. الله یک شخص نیست، او یک قادر متعال با نیرویی لایزال و مهیب است. مهربانی الله همچون مهربانی دایهای است که وقتی کودک نوپایی تخممرغی را بدون اجازه او و پنهانی خورد، دستش را با آهن داغ میسوزاند تا درس عبرتی بگیرد. زمانی هم که بزرگتر شد و شتری را دزدید، دستور میدهد تا دستش را قطع کنند تا دیگران درس عبرتی بگیرند. اما نه الله و نه دینش توان این را ندارند تا از آن دزد یک فرد شریف بسازند؛ دین محمدی فقط قادر است تا از آنها دزدان شریفی بسازد.
مهربانی الله همچون مهربانی مادر مسلمانی است که تنها پسر نوجوانش را -که با خون جگر بزرگ کرده- تشویق میکند تا جانش را در راه الله قربانی کند؛ مادران شهید در زمان جنگ با عراق، مادران فلسطینی، مادران مسلمانهای پناهنده به اروپا که فرزندانشان را به نوعی بار میآورند تا جان خود -و دیگران را- به خاطر الله نابود سازند. زیرا الله قول داده تا جنایت آنها را پاداشی ابدی بدهد و این پاداش شامل بخشودگی مادرانشان هم میشود؛ این است مَحبت الله. او به دشمنانش رحم و محبتی نشان نمیدهد، او حتی به پیروانش دستور داده تا گردن دشمنان را با شمشیر اسلام قطع کنند. خدای محمد ذرهای هم به دشمنان و مخالفینش رحم نمیکند. پیروان او هم دقیقاً شبیه به او عمل میکنند، اگر به آنها یا دینشان توهین شد نباید ذرهای هم انتظار رحم و عطوفت و بخشش داشته باشید.
الله به قول و وعدهاش وفادار نیست؛ او همچون دیکتاتوری جبّار است که اگر اراده کرد میتواند و این حق را به خود میدهد تا قولش را زیر پا بگذارد؛ الله به هیچکس جوابگو نیست. وقتی که فوج لشکریان اعرابی -برای گسترش دین خود- به نواحی اطراف عربستان حمله کردند، کسانی که مورد هجوم قرار گرفته بودند جز تسلیم شدن یا مرگ انتخاب دیگری را نداشتند. در ابتدا محمد وعده داده بود که «لااکراه فیالدین» اما با رسیدن به قدرت این وعده نیز مثل دیگر وعدههای الله زیر پا گذارده شد. به جای آن برای نجات از شمشیر برهنه اعراب تنها یک راه وجود داشت: «قولوا لاالله الا الله تفلحوا». به الله نمیشود اعتماد کرد زیرا او به قولش وفادار نیست و میتواند وعده خود را زیر پا بگذارد. حتی یک مسلمان هم نیست که یقین داشته باشد -با وجود همه تلاش و دینداریاش- الله او را به بهشت خواهد فرستاد. حتی کتابی هم که به پیامبرش داده است از این قاعده مستثنی نیست زیرا آیات فراوانی در آن هست که آیههای قبلی را نقض و باطل میکند.
ذهن یک مسلمان کاملاً با این واقعیت که خدای حقیقی به کلامش وفادار است و قولش را زیر پا نمیگذارد، ناآشناست. او خیال میکند کلام خدا قابلتغییر است و او کلام خود را توسط دیگر پیامبران نقض کرده است! تصور یک مسلمان از خدا، یک دیکتاتور بسیار قدرتمند است که میتواند اگر خواست زیر قولش بزند؛ همان کاری که پیامبر اسلام و خلفای اسلام کردند. خدای حقیقی اما -در تضاد با خدای محمد- خدایی است قدوس که هرگز گناه نمیکند، هرگز دروغ نمیگوید، همواره به قول خویش وفادار است؛ کاملاً قابل اطمینان و دوستداشتنی، خدای مَحبت و فیض، خدایی که به ذات خود قسم میخورد و قول خود را هرگز زیرپانمیگذارد:
«من خداوند هستم، تغییر نمیکنم؛ از این روست که شما، ای فرزندان یعقوب هلاک نشدهاید.»(ملاکی ۳: ۶)
اما شاید بزرگترین اختلاف خدای حقیقی و خدای محمد در زمینه فیض باشد؛ خدای حقیقی فیّاض است؛ بدین معنا که مجازاتی را که ما -به خاطر گناهانمان- شایسته دریافتش هستیم به ما نمیدهد و در عوض پاداشی را به ما عطا میکند که ما هرگز نمیتوانیم شایسته دریافتش باشیم. اما همه مسلمین میدانند که «بهشت را به بها دهند و نه به بهانه». الله – جنت را که در هر گوشهای از آن حوری و غلمان زیباروی در کنار حوضچه آبی منتظر مسلمین تشنهکام نشستهاند – به رایگان به کسی نمیبخشاید. هیچ مسلمانی تا به حال چنین چیزی نشنیده است که بتوان بهشت را به رایگان و بدون اعمال ثواب به میراث برد! اگر امکان داشت که دیگر میلیونها نفر یک ماه از سال را به خود تشنگی و گرسنگی نمیدادند. اگر ممکن بود که جوانهای مسلمان به جنگ و جهاد نمیرفتند و دست به عملیات انتحاری نمیزدند. اگر ممکن بود که آن بیچارهها پنج بار در روز روی سجاده خم و راست نمیشدند. الله نه رحیم است، نه بخشنده است، نه مهربان، نه فیّاض و نه قابلاعتماد. لذا شایسته پرستش و ستایش ما نیست، حتی ذکر نامش تنها دلهره و هراس ایجاد میکند؛ الله اکبر!
دوست عزیز! شاید شما به تجربه پی بردهاید که ایرادی اساسی در الله و دین محمد هست. شاید به این نتیجه منطقی رسیدهاید که چون اسلام آخرین دین است و این همه ایراد دارد درنتیجه خدایی نیست! شاید از شنیدن نام خدا نفرت دارید و از او فراری شدهاید! باید به شما حق داد. هدف نویسنده این است که با توسل به برهان، دلیل، شواهد تجربی و استناد به کلام خداوند به شما ثابت سازد که خدای حقیقی با خدای محمد میلیونها سال نوری فاصله دارد. تمام عمر به ما دروغ گفته شده و ما بزرگترین دروغ ممکن را باور کردهایم. ممکن است شما به آن خدای خرافی و پرغضب پشت کرده و در عمق وجودتان از خدا، مذهب و دین کاملاً زده شده باشد!
اما خدای دیگری هست که با آن خدای خرافی متفاوت است! آیا این حقیقت را میدانستید؟ خدایی که خود را در کتاب مقدس بر ما مکشوف ساخته، خدای حقیقی و زنده؛ خدای تثلیث. همان خدایی که خود را بر موسی مکشوف ساخت و نه خدای محمد.
«ای خداوند، چون تو کسی نیست! تو عظیمی و نامت عظیم در قدرت! ای پادشاه قومها، کیست که از تو نترسد؟ چرا که در میان جمله حکیمان قومها و در همه ممالک ایشان چون تو کسی نیست. آنان جملگی ابلهند و نادان…بدیشان بگویید؛ خدایانی که زمین و آسمان را نساختهاند، از روی زمین و از زیر آسمان نابود خواهند شد.» (ارمیاء ۱۰: ۸-۱۱)
خدایی که زمین و آسمان را آفرید، خدایی است فیّاض، آکنده از مَحبت و وفاداری، خدای محبت، خداوند-نجاتدهنده عیسی مسیح. خدای زنده و دوستداشتنی، خدایی که میشود با او دوست شد و به طور شخصی مشارکت داشت. خدایی که آدمی را چنان مَحبت نمود که حاضر شد برای نجاتش ملکوت آسمان را رها کرده و تناسخ یابد. نجاتدهندهای که با مرگش بر روی صلیب گناه را از میان برداشت تا آن را همچنانکه شرق و غرب از هم فاصله داشته و هرگز به هم نمیرسند، از ما جدا سازد تا بتوانیم به سوی پدر آسمانی بازگردیم و پذیرفته شویم. خدایی رحیم که صبور و بردبار است و در زندگی به ما فرصت میدهد تا از گناهان خود ابراز پیشمانی کرده، آنها را کنار گذارده و به سوی او بازگردیم. خدای زنده که به ما قدرت شنوایی بخشیده -بر خلاف خدای محمد- دعای ما را میشنود -وقتی که در نام پسریگانهزادش او را میخوانیم- و به آنها پاسخ میدهد. بدون شک اگر نزد او آمده و از او بخواهید تا گناهان شما را -به خاطر مسیح و مرگش بر صلیب- ببخشاید، شما را بخشیده و میپذیرد. او پدر آسمای شما گشته و از شما، انسان نو و تازهای میسازد؛ شما را بدل میکند به یکی از فرزندان خود. دیگر گناه و مرگ بر شما تسلط نخواهند داشت، سعادت ابدی و بشهت جاودان سهم شما خواهد شد به فیض و رحمت خداوند، به خاطر کار نجاتبخش او بر روی صلیب.
دکتر رزین قلوب: لندن. اُکتبر ۲۰۱۷ میلادی