«از آنجا که حکم مجازات برای عمل بد به سرعت اجرا نمیشود، به این دلیل دل بنیآدم یکسره مصمم به ارتکاب بدی است» (جامعه ۸: ۱۱)
نویسنده این سطور در خانوادهای نمازخوان بزرگ شده و خود نیز سالها نماز میخوانده و با حساسیت موضوع کاملاً آشناست. هدف از این نوشته به هیچ روی توهین به مقدسات مردم نیست بلکه بیان حقایقی است که گفتن آنها ضرورت دارد. خداوند ما را مخلوقات صاحب شعور و قدرت استدلال آفریده و از ما انتظار دارد تا رفتارمان بر اساس عقل و منطق باشد. پیروان محمد به خاطر ترس از عذاب جهنم، برای فرار از مجازات ابدی، از روی عادت، به خاطر مصلحت اوضاع و یا برای رسیدن به حاجت و مراد دلشان نماز میخوانند. هیچ یک از آنها به دلیل دیگری این کار را انجام نمیدهد. درصورتیکه خداوند در کلامش از ما خواسته تا هر کاری را کا انجام میدهیم برای جلال نام او باشد. هدف نهایی از نماز گذاشتن جلال دادن به خداوند نیست بلکه رسیدن به منفعتی است کاملاً شخصی و خودخواهانه؛ به همین دلیل این کار در نظر خداوند پرستش محسوب نمیشود. اما دلایل قانع کننده دیگری هم وجود دارد که چرا ما نباید -حتی به قیمت از دست دادن جانمان- دست به نمازخواندن بزنیم. دوستان اگر نماز میخوانید -به خاطر سعادت خودتان هم که شده- به این دلایل خوب بیندیشید:
- کلام خداوند از ما میخواهد تا به پسریگانهزاد ازلیاش احترام بگذاریم: «تا آنکه همه پسر را احترام بگذارند، همچنانکه پدر را احترام میگذارند؛ و کسی که به پسر احترام نگذارد، به پدری که او را فرستاده احترام نکرده است.» (یوحنا ۵: ۲۳) نماز خواندن و تکرار سوره توحید در نظر خداوند کفرگویی و بیاحترامی به ذات قدوس اوست؛ این کار دقیقاً عمل کردن برخلاف دستوری است که خداوند به ما داده است.
البته شکی نیست که فرد نمازگزار گمان میکند که دارد خدا را پرستش میکند اما در حقیقت کاری که انجام میدهد کفرگویی است و خداوند این کار را بدون مجازات نمیگذارد. ما اگر قوانین کشوری را که تازه به آن وارد شدهایم و با آنها آشنایی نداریم زیر پابگذاریم، نمیتوانیم از قاضی بخواهیم تا ما را به دلیل عدم آشنایی با آن قوانین ببخشاید! وظیفه ماست تا خود را با قوانین مدنی یک جامعه آشنا سازیم. به همین شکل نیز عدم آگاهی از مکاشفه کلام خداوند و عمل برخلاف آن ما را در حضور قاضی عالم تبرئه نمیسازد.
- شیوه نمازخوانی کاملاً بر ضد دستور اکید خداوند است؛ وی در کلامش نحوه اشتباه دعا کردن را به ما آموخته است: «هنگام دعا عباراتی توخالی تکرار مکنید، آنگونه که اقوام بتپرست میکنند، زیرا میپندارند به سبب زیاده گفتن دعایشان مستجاب میشود.» (متی ۶: ۷) نمازخواندن در ساعات پنچگانه به نحوی که مسلمین آن را به جای میآورند در نظر خداوند تکرار عباراتی توخالی است. تکرار طوطیوار عباراتی که حتی معنای آن را نمیدانیم، نه تنها شیوه پرستش اقوام بتپرست است بلکه کاری است کاملاً احمقانه؛ خداوند از موجودات باشعوری مثل من و شما انتظار بیشتری دارد. گویی خداوند از تماشای بازی پانتومیم و خم و راست شدن هماهنگ انسانها لذت میبرد! به این دلیل نباید هرگز نماز بخوانیم.
- نماز خواندن کوچکترین تأثیر مثبتی بر خصوصیات اخلاقی فرد نمازخوان ندارد. دین او قادر نیست تا ذرهای ثمرات نیک و اخلاقی را در او پدید آورده و یا وی را بدان کارها تشویق کند. همه ما به تجربه نمازخوانها را دیدهایم که به چه جسارتی دروغ میگویند، با چه غروری دیگران را محکوم میکنند، چگونه مال یتیم را بالا میکشند، با تعدد زوجات مرتکب زنا شده و هزاران فریب و خطای دیگر را به راحتی مرتکب میشوند. شست و شوی دست و پا و خم و راست شدن روی سجاده، ذرهای تأثیر مثبت در خصوصیات اخلاقی آنها نگذارده است. خداوند از باطن چنین افرادی آگاه بوده و به شدت این کارهای ظاهری را محکوم میکند. «وای برشما ای علمای دین و فریسیان ریاکار! شما همچون گورهایی هستید که سپیدکاری شده که از بیرون زیبا به نظر میرسند اما درون آنها پر از استخوانهای مردگان و نجاسات!» (متی ۲۳: ۲۷) به این دلیل نباید هرگز نماز بخوانیم.
- نمازخواندن تأثیر بسیار منفی بر شخصیت اخلاقی فرد میگذارد؛ کسی که دزدی میکند خیال میکند که با رفتن به نماز جمعه پارهای از گناهانش بخشوده شده و با وجدانی آسوده به دزدیاش ادامه میدهد، به همین نحو فرد دروغگو و یا کسی که به همسرش خیانت میورزد چونکه نماز میخواند با خیال راحت به گناه و خطایش ادامه میدهد. نماز فرد را بدل به ریاکاری حقه باز و شریر میسازد که سعی دارد گناهش را با جامه ظاهری تقوی بپوشاند. این کار به او مجوزی میدهد تا با وجدانی که خاموش شده به گناهانش ادامه دهد زیرا فکر میکند که نمازخواندن او را از عدالت مطلق خداوند در امان نگاه میدارد. کلام خداوند اینگونه به ایشان هشدار میدهد؛ «ای ماران! ای افعی زادگان! چگونه از مجازات جهنم خواهید گریخت؟» (متی ۲۳: ۳۳) در مراسم حج سال ۲۰۱۵ میلادی بیش از ۴۰۰۰ نفر از مومنین در حین انجام مراسم کفرآمیز حج به هلاکت رسیدند. البته زمین دهان نگشود تا آنها را فروبلعد ولی خداوند به شیوه دیگری آن گمراهان را به مجازات رسانید.
- نماز خواندن باعث میشود تا فرد هرگز جویای خدای واقعی نشود؛ چرا که او خیال میکند که خدای حقیقی را میشناسد! فرد متقی حاضر نیست حتی ذرهای آموزههایی را که به او قبولاندهاند زیر سؤال برده، با شواهد اطرافش سنجیده و نتیجهگیری کند. نمازگزار باخودش میگوید؛ اینها اسلام نیست، من نماز خودم را میخوانم و کاری به دیگران ندارم. اگر از ملکوت خداوند و یا صفات و ذات خدای حقیقی با او صحبت شود بلافاصله گوشهایش را گرفته و توی دلش استغفرالله میگوید. وی با هر رکعت نمازی که میخواند یک قدم از خدای زنده و حقیقی دورتر شده، زنجیرهای اسارت را بر ذهن و اندیشه خود مستحکمتر میسازد. به این دلیل نباید هرگز نماز بخوانیم.
- از فرد نمازگزار خواسته شده -تا در هر جای این دنیا که هست- به سوی ساختمان چهارگوشهای که در مکه است سجده کند. آن مکان پیش از پیدایی محمد یک بتکده سنگی بوده است و تا به این لحظه یکی از همان بتهایی که اعراب جاهلی آن را پرستش میکردند در ساختمان کعبه قرار دارد. بگذارید تا علمای اسلام دلیل و فلسفه بیاورند که چرا این سنگ سیاه را محمد نابود نکرد و در عوض آن را در گوشه از خانه خدایش قرار داد. این حقیقت غیرقابل انکار باقی است که فرد نمازگزار هربار که سجده میکند به سوی سنگ سیاهی خم میشود. علمای اسلام میگویند ما سنگ را پرستش نمیکنیم. اما آیا حجرالاسود یک سنگ سیاه نیست که قبل از اسلام پرستش میشده و اکنون در گوشه کعبه قرار دارد؟ آیا از هر مسلمان خواسته نشده که هر روز بارها و بارها در برابرش سجده کند؟ به این دلیل نباید هرگز -حتی به قیمت از دست دادن جان- نماز بخوانیم.
- هیچ نمازگزاری تا به حال پایش به ملکوت خداوند یا بهشت نرسیده و نخواهد رسید. اگر ورود به ملکوت خداوند با انجام اعمال مذهبی ممکن بود، ضرورتی نداشت تا خداوند پسریگانهاش را برای نجات آدمی به این جهان فرستاده و قربانی سازد. به علاوه بهشت جایی است که خداوند در آن سکنی دارد و گناه و ناپاکی را بدان مکان راهی نیست. «اما نصیب بزدلان و بیایمانان و مفسدان و آدمکشان و بیعفتان و جادوگران و بتپرستان و همه دروغگویان، دریاچه مشتعل به آتش و گوگرد خواهد بود.» (مکاشفه ۲۱: ۸) کسانی که گناهانشان آمرزیده نشده باشد و از دنیا بروند هرگر وارد ملکوت خداوند نخواهند شد. نماز و اعمال مذهبی -چنانکه به مسلمین قبولانده شده- غیرممکن است مانع عذاب جاودانی آنها شود به این دلیل باید نمازخواندن را ترک کرده و جویای خدای زنده و حقیقی شویم.
- نمازخواندن در نهایت باعث میشود که فرد از خدا دورتر و دورتر شود. با هر رکعت از نماز فرد -هر چند ناآگاهانه- خدای حقیقی را دروغگو خطاب میکند؛ خداوند در کلامش گفته است: «زیرا خدا آنقدر جهان را مَحبت نمود که پسر یگانه ازلیزاد خود را داد تا هرکه به او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاودان یابد. آنکه به او ایمان آورد محکوم نمیشود، اما هرکه ایمان نیاورد هماکنون محکوم شده است، به جهت آنکه به نام پسر یگانه ازلیزاد خدا ایمان نیاورده» (یوحنا ۳: ۱۶-۱۷) اما مؤمن نمازخوان هر بار که نماز میخواند این حقایق را بارها و بارها انکار میکند. وی هربار که به سجده میرود با این کارش حکم اول شریعت موسی را زیر پای میگذارد و آتش غضب و خشم عدلانه خداوند را برای این کارش علیه خود شعلهور میسازد؛ به این دلیل نباید هرگز نماز بخوانیم.
- یک نمازخوان هرگز پی به نیاز شدیدش به مصالحه با خدا و مشارکت با او نمیبرد. او به باطل گمان دارد که در قیاس با دیگران خدا خیلی هم از او خوشنود است و تنها کاری که لازم است انجام دهد این است که نمازهایش را سر ساعت بخواند! وی گناه را در دیگران میبیند -و در حالیکه خودش هم همان کارها را مرتکب میشود- دیگران را محکوم میکند و خودش را مقدس و مقبول نزد خدایش میداند. وی خود را گناهکاری گمگشته نمیداند، هیچ نیازی نمیبیند تا نزد مسیح آمده تا به رایگان بخشوده شده و نجات پیدا کند. او احساس امنیت و آسایشی دروغین میکند؛ به این دلیل نباید هرگز نماز بخوانیم.
چه باید کرد؟
«اما ساعتی میآید بلکه هماکنون هست که در آن پرستندگان حقیقی، پدر را در روح و راستی پرستش خواهند کرد. زیرا که پدر چنین کسانی را برای پرستش خود میجوید.» (یوحنا ۴: ۲۳)
پرستش واقعی باید از دلی تازه و پاک برخیزد؛ خداوند چنین پرستندگانی را میجوید. بدین معنی که خداوند قدم اول را در نجات دادن ما از خرافات و مذهب باطل برمیدارد تا به آنها پشت کرده و به سوی خدای حقیقی و زنده روی کنیم .
ابتدا باید به این مطالب اندیشیده و با جدیت -و به زبان فارسی- دعا کنیم و از خداوند بخواهیم تا اگر هنوز شکی در دل ما هست آن را از میان بردارد. خدای حقیقی نه تنها دعای ما را میشنود بلکه توان آن را دارد تا به آن پاسخ دهد؛ لذا از او بخواهید تا اگر شک و تردید و یا ترسی در دل شما هست آنها را از میان برداشته و به شما یقین دهد. اگر -در نام مسیح – از خداوند درخواست کنیم تا دیده ما را به روی حقایق روحانی باز کرده و ما را به سوی حقیقت نجاتبخش رهنمون شود، خداوند نیز -اگر با صمیم قلب از او خواسته باشیم- این کار را خواهد کرد؛ آنگاه نیازی به تأمل در این دلایل هم نیست. وقتی که آفتاب از پس ابرهای سیاه بیرون بیاید نیازی نیست تا برای حضورش دلیل بیاوریم!
سپس باید توبه کنید؛ نه تنها از گناهان و اعمال، اندیشهها و نقشههای پلیدی که در ذهن داشتید، بلکه از اعمال به ظاهر مذهبی و نمازهایی که میخواندید. باید اعتراف کنید که هیچ عملی نیست تا شما را شایسته دریافت برکات خداوند سازد. ضروری است تا پی ببرید که یک گناهکار بیچاره و تهی دست هستید که ناتوان از نجات دادن خویش است. گناهان ما باعث میشود تا تحت حکم مجازات ابدی خدواند قرار گیریم ولی اعمال ما ممکن نیست تا ما را از این وضعیت نجات دهد. ما نیاز به یک نجات دهنده داریم و باید نزد او برویم؛ عیسی مسیح پسر خدای حقیقی و زنده. باید از او بخواهیم تا ما را بخشوده و نجات دهد.