درسی از کتاب استر
«و در همه ولایتها و جمیع شهرها در هرجائیکه حکم و فرمان پادشاه رسید برای یهودیان شادمانی و سرور و بزم و روز خوش بود و بسیاری از قومهای زمین به دین یهود گرویدند.» (کتاب استر ۸: ۱۷)
کتاب استر بویژه برای ما ایرانیها شایان توجه ویژهای است زیرا وقایع آن به سرزمین مادری ما مربوط میشود؛ زمینهٔ رخدادهای آن در بیابان اعراب و کربلا و مدینه نیست بلکه در وطنی که اجدادمان در آن زندگی میکردند، زمانی که امپراطوری پارس بر نیمی از زمین مسکون فرمانروایی میکرد. (استر ۱: ۱) در این کتاب مطالب الهیاتی عمیقی وجود داشته و تأکید خاص آن بر مشیّت خداوند در اداره امور این دنیاست. اقتدار و تسلط کامل خداوند نه تنها وقایع مهم تاریخی را در برگرفته بلکه شامل حوادث روزمره و به ظاهر کماهمیت نیز میشود. به عنوان مثال میبینیم که حتی بیخوابی پادشاه نیز -به ارادهٔ خداوند بوده- و در نهایت نقش مهمی در سیر تاریخ میگذارد. نویسنده کتاب استر – تحت هدایت روحالقدس- به خوانندگان و ایمانداران یقین میدهد که حتی برگی از درخت بدون پیشدانی و اجازه خداوند به زمین نمیافتد.
درس جانبی که زنان ایرانی میتوانند از مطالعه این کتاب بگیرند این است که از لحاظ تاریخی وضع زنان در ایران همیشه مثل امروزه سیاه نبوده و در گذشته زنان ایرانی توسریخور نبودهاند. پیش از آنکه پیروان محمد زنان را بدل سازند به زمین کشاورزی که صاحبش حق کامل شخم زدن آن را دارد، قبل از اینکه زنها بدل به بازیچههای پنهان شده در پس نقاب و دیوارهای بلند حرمسرا گردند، زنان پارسی حتی در تعیین سرنوشت یک قوم نقشی اساسی داشتند: چنانکه از زندگی استر هویداست. استر در میان مردمی بتپرست و گمراه به خدای زنده و حقیقی ایمان داشته و خداوند او را وسیلهای ساخت برای نجات عدهای زیاد.
حوادث این کتاب در حوالی سال ۵۱۹ میلادی روی میدهد؛ «وشتی» ملکه وقت پارس با سرپیچی از فرمان خشایارشاه باعث خشم او شده و از مقامش برکنار میشود. ملازمان پادشاه به دنبال دوشیزهای زیباروی میگردند تا ملکه آینده شود. در دربار پادشاه عدهای از یهودیان هستند -کسانی که از سرزمین اسرائیل به اسارت برده شده بودند اما همراه با عزرا به ملک آبا و اجدادی بازنگشتند-. «مُردخای» یکی از آنهاست که در قصر موقعیتی دارد و از دخترعمویش «هدسه» سرپرستی میکند. هدسه -یا همان استر- به عنوان ملکه انتخاب میشود ولی در ابتدا ایمانش را پنهان نگاه میدارد.
خشایارشاه «هامان» را به مقامی بالاتر از همه صاحبمنصبان درباری ارتقاء میدهد؛ دیگر درباریان بایستی با دیدنش سجده کرده و وی را احترام گذارند؛ همه به غیر از «مُردخای» یهود. او به خدای حقیقی ایمان دارد و -همچون دانیال نبی که در دربار امپراطروی بابِل صاحبمنصب بود- تن به زانوزدن و پرستش هیچ بشری نمیدهد. این بیاحترامی مکرر چنان خشم هامان را برمیانگیزاند که حکم نابودی تمام یهودیان ساکن در امپراطری وسیع پارس را نوشته و به مُهر پادشاه آن را ممهور میکند. حکم پادشاه پارس در آن زمان غیرقابلبرگشت بوده و به نظر میرسید که با این کار قتل عام و ریشهکن شدن یهودیان حتمی است. هامان که از موفقیت نقشهاش کاملاً مطمئن است به پیشنهاد دوستانش در حیاط خانهاش چوبهٔ داری برای حلقآویز کردن مردخای برپامیکند. غافل از اینکه خداوند پادشاه تمام جهان است (مزمور ۴۷: ۷) و حافظ و مراقب قوم برگزیده خویش؛ سرانجام هامان بر همان چوبهٔ داری که به دست خود افراشته بود حلقآویز میشود.
این روز تاریخی -عید پوریم- را یهودیان به یاد سپرده و تا به امروز هرساله آن را جشن میگیرند. البته هدف از این نوشتار کوتاه بررسی و یا تفسیر این کتاب نیست، ما فقط به یک آیه از این کتاب توجه میکنیم که به شرایط کنونی کشور اسلامی ما نیز مربوط میشود. در آیه ۱۷ از فصل هشتم چنین میخوانیم؛… بسیاری از قومهای زمین به دین یهود گرویدند.
نقشه نابودی کلیسا
هامان از دارایی خود مبلغ هنگفتی را به خزانه پادشاه واریز کرد و این اجازه رسمی را به دست آورد تا کلیسای خداوند را ریشهکن نماید اما نتیجه همه تلاشها، نقشهها و برنامههای او این شد که به تعداد افراد کلیسای قدیم افزوده گشت! مکاشفه کلام خداوند در بستر تاریخ صورت میگیرد؛ همه وقایع، افراد و مکانها واقعی بوده و آنچه که میخوانیم در زمانی خاص روی داده و صحت آن را میتوان با مدارک تاریخی اثبات نمود. اما این وقایع صرفاً درس تاریخ به ما نمیدهند؛ ما در ورای این حوادث تاریخی جلوهای از وقایع روحانی را مشاهده میکنیم. «یهود» قوم برگزیده خداوند یا کلیسای اوست، «هامان» نماینده و نمونه نیروهای تاریکی -شیطان و دار و دستهاش – است که علیه مسیحای او قد علم کرده و قصد نابودی کلیسای او را دارند. دنیا عرصه نبردی روحانی است و هامانها در هر دوره و زمانی سعی در از بین بردن یا توقف کار خداوند ما عیسی مسیح را دارند. در این دنیا چوبهٔ داری برای پیروان مسیح بر افراشته شده، شاگردان مسیح بایستی بهای سنگین پیروی از خدایشان را پرداخت نموده و آزار، اذیت و ضدیت بیوقفه دشمن جانها را تحمل کنند. خداوند ما در زمان خدمت زمینیاش این موضوع را به شاگردانش بارها یادآور شد (متی ۱۶: ۳۳). ولی پیآمد این ضدیتها با کار خداوند به هیچ وجه متوقف شدن آن نیست بلکه برعکس؛ شکوفایی و پیشرفت آن.
هامان که بعد از پادشاه قدرتمندترین فرد آن امپراطوری عظیم است، همه توان، زیرکی و داراییاش را صرف این میسازد تا نسل یهودیان را منقرض سازد. حکم نابودی آنها صادر شده و فرمان قلع و قمع یهودیان از سوی پادشاه به همه نواحی تحت تسلط امپراطوری فرستاده میشود. به نظر میرسد که راه فراری برای یهودیان نیست و آنها تنها کاری را انجام میدهند که توانش را دارند؛ دعا برای نجات. خداوند هم فرای تصور آنها به دعایشان پاسخ میدهد: درنتیجه پادرمیانی استر «خشایارشاه» نامه دیگری مینویسد و به یهودیان اجازه داده میشود تا دور هم جمع شده، از خود دفاع کرده و دشمنان خود را نابود کنند.
ساکنین آن نواحی وسیع وقتی دیدند که چگونه خدای زنده از قوم خود پشتیبانی و دفاع میکند دریافتند که عاقلانهترین کار این است که چنین خدایی را جویا شوند و نه اهورامزدا و خدای اجدادی خود را. آنها سرنوشت شوم هامان را دیده و دریافتند اگر کسی قصد آزار قوم خداوند را داشته باشد چه مصیبتی در انتظارش خواهد بود، درنتیجه به صلاح دیدند که برای سعادت و سلامت خود به قوم خداوند پیوستند. آنها به تجربه دریافتند که بزرگترین حماقت این است که فردی با قادر متعال و زنده دست به مبارزه و مقابله بزند. هوشمندانهترین کار تسلیم شدن است و قرار گرفتن تحت حمایت چنین خدای متعالی، در نتیجه میخوانیم … بسیاری از قومهای زمین به دین یهود گرویدند. گرایش آنها به سوی خداوند دقیقاً برآورده شدن نبوت زکریای نبی است که آن را در فصل هشتم آن کتاب مییابیم: «یهوه صبایوت چنین میگوید: در آن روزها ده نفر از همه زبانهای مردم به دامن شخصی یهودی چنگ زده متمسک خواهند شد و خواهند گفت: همراه شما میآئیم زیرا شنیدهایم که خدا با شماست.» (زکریا ۸: ۲۳)
تداوم نقشه نابودی
امرزو ما لازم نیست تا به تاریخ گذشته ایران نگاه کنیم و از حکمت، قدرت و مشیّت خداوند به حیرت درآییم. همان اتفاق اکنون نیز در جامعه اسلامی ایران و در پیش روی چشمان ما در حال روی دادن است. بدین شیوه که عده زیادی از مردم با توجه به رویدادهایی که در جامعه کاملاً اسلامی ایران روی میدهد چشمشان به روی حقیقت باز شده و همچون مردخای دیگر حاضر نیستند تا در برابر خدای محمد زانو خم کنند. آنها خدای زنده – که خود را در کتاب مقدس مکشوف ساخته – یافتهاند؛ یگانه خدای حقیقی که جویندگان خویش را پاداش میدهد. رژیم اسلامی هم همچون هامان چوبهداری برای آنها برافراشته، زندانها را از پیروان مسیح پر ساخته، جلسات پرستشی مخفیانه آنها را اگر پیدا کند از هم پاشیده، ترس و شلاق و شکنجه را وسیله گردانیده تا مانع گسترش کلام خداوند شود. هیچکس حق ورود به ساختمان یک کلیسا را هم ندارد و اگر جرأت کند و پا بدانجا بگذارد نباید انتظاری به جز آزار و اذیت مامورین را داشته باشد. تلفنها کنترول میشود، اینترنت سانسور میشود، جلسات خانگی مختل میشود، داشتن کتاب مقدس و یا جزوههای مسیحی بزرگترین جرمها محسوب شده و مجازاتی بس سنگین و حتی اعدام را به دنبال دارد.
اما باید از خود بپرسیم این تلاشهای فراوان هامان برای نابودی کلیسا چه نتیجهای را به بار آورده است؟ آیا از میزان تشنگی مردم برای شناخت خدای واقعی کاسته شده است؟ آیا اذیت و آزار باعث شده تا زندانیها زیر شکنجه توبه کرده و به آغوش اسلام بازگردند؟ آیا تهدیدها و ضرب و شتم ماموررین باعث شده تا جلسههای خانگی کلیسا و پرستش خداوند ما عیسی مسیح در آن مملکت -جایی که شیطان پایگاه مستحکمش را قرنهاست که بر پا داشته- متوقف شود؟
دوستان و نزدیکان کسانی که خداوند عیسی میسح آنها را نجات داده و دگرگون ساخته، وقتی با چشمان خود میبینند که چه تغییر اساسی در آن عزیزان رخ داده مشتاق میشوند تا بدانند چه عاملی باعث این تغییر شگفت و مثبت شده است. کسی که دروغگوی قهاری بوده و به یک کلامش هم نمیشد اعتماد کرد، حال که به مسیح ایمان آورده حتی برای نجات جانش هم حاضر نیست که دروغ بگوید. شوهری که بسیار تندخو، بد دهان و بداخلاق بود بعد از ایمان آوردنش مثل برهای آرام و مهربان شده است. جوانی که معتاد به تماشای فیلمهای هرزهنگاری بوده و ساعتها وقتش را صرف تماشای آنها میکرد، دیگر حتی از شرکت در جایی که دوستان قدیمش به آن کارها دست میزنند هم خودداری میکند. فرد معتاد و بینوایی که تمام روز را در نشئگی و رخوت به سر میکرد از روزی که مسیح او را از اسارت موادمخدر آزاد ساخته بدل به فرد پرنشاط و مفیدی برای جامعه شده است. پیرزن نمازخوان و چادری که بعد از ایمانش به مسیح جانمازش را جلو توالت روی زمین پهن کرده و بدون ریا و یا امید به پاداش بلکه با مَحبت قلبی و شادی درونی خداوند عیسی مسیح را با صمیم قلب و با تمام وجودش پرستش میکند.
چه نیرویی باعث شد که آنها به این شکل اساسی و اخلاقی تغییر پیدا کنند؟ وقتی که آشنایان و دوستان افراد نوایمان چنین ثمرات نیکو و غیرقابل تردیدی را که مسیح به آنها بخشیده مشاهده میکنند، آنگاه …در آن روزها ده نفر از همه زبانهای مردم به دامن شخصی یهودی چنگ زده متمسک خواهند شد و خواهند گفت: همراه شما میآئیم زیرا شنیدهایم که خدا با شماست.»
آری، هامان نهایت سعیاش را خواهد کرد تا کلیسای مسیح را نابود سازد؛ هم به طور غیرمستقیم و از راه ترویج تعالیم خطا، سمپاشی درباره مسیحیان و ترور شخصیت و هم به طورمستقیم و با ایجاد جوّ ارعاب و ترس. مدارس، دانشگاهها و رسانههای گروهی کاملاً در اختیار اوست تا تعالیم دروغین را درباره کلام خداوند و انبیاء راستین رواج دهد. نیروهای انتظامی، اطلاعات، پلیس مخفی و غیرمخفی، دادگاه اسلامی و همه قدرتهای آن مملکت در اختیار هامان است تا اگر میتواند جلو کار خداوند را بگیرد. خداوند نیز در مشیّت و حکمت فراوانش اجازه داده تا هامانها مصدر همه امور مملکت اسلامی را به دست گیرند. اما همان خدایی که در زمان خشایارشاه به هامان اجازه نداد تا دست به روی قومش بلند کند، جلو نیّت شوم هامانهای امروز را هم میگیرد. خداوند ما با طعنه ایشان را مخاطب قرار داده و به مسلمین میگوید: «چرا بیدینها غوغا به پا کردهاند و مردم چیزی بیهوده را گمان بردهاند؟ پادشاهان زمین برمیخیزند و سروران با هم مشورت نمودهاند؛ به ضدّ خداوند و به ضدّ مسیح او که میگویند؛ بندهای ایشان را بگسلیم و زنجیرهای ایشان را از خود بیندازیم. او که بر آسمانها نشسته است میخندد، خداوند ایشان را استهزاء میکند.» (مزمور ۲: ۱-۴)
مشیّت و تدبیر خداوند
دین محمدی با همه تظاهری که به احترام به پیامبران دارد، درواقع و در عمل بر ضدّ خداوند و بر ضدّ مسیح است. از روز پاگیری دین مبین محمدی تا به این لحظه – و تا زمانی که خداوند ما بازگشت نموده و آن را نابود سازد- تنها هدف آن ضدیت با مسیح و کلام پیامبران حقیقی بوده است؛ پیامبر اسلام خدایی دیگر و راهی دیگر را برای رستگاری به پیروانش ارائه نموده است. اما او که بر آسمانها نشسته است میخندد، خداوند ایشان را استهزاء میکند! گویی خداوند با تمسخر به رهبران جمهوری اسلامی میگوید: «بگیرید، ببندید، به زندان افکنید، تهدید کنید، شلاق بزنید، تهمت ببندید، شایعات دروغ درباره رهبران مسیحی رواج دهید و هر ترفند دیگری را بر علیه کلیسا و مسیح به کار گیرید. نتیجه همه تلاشهای شما این است که عده بیشتری از ایرانیها به سوی من آمده، جویای خدای زنده و واقعی شده و نجات مییابند.»
آری، این حکمت و مشیّت غریب قادر متعال است که اجازه میدهد تا دشمنانش بر مسند قدرت زمینی بنشینند تا از ضدیت آنها برای پیشبرد هدفش استفاده کند. خداوند ما «عقل روسای ملتهای جهان را میرباید و آنها را در بیراهههای بیابان سرگردان میسازد. در تاریکی بدون نور کورمال کورمال میروند و ایشان را چون مستان، افتان و خیزان میگرداند.» (ایوب ۱۲: ۲۴-۲۵) دشمنان خداوند- تا زمانی که به آنها اجازه داده شود- به تلاش بیهوده خود ادامه میدهند ولی سرانجام هامان به دلیل دشمنیاش با قوم خداوند به جزای عملش رسیده و مکافات خواهد شد؛ دقیقاً با همان وسیلهای که قصد نابودی کلیسا را با آن داشت جانش را از دست خواهد داد. این درس برای تسلّیخاطر ما ایمانداران مسیحی ثبت شده تا قوت قلب گرفته و یقین داشته باشیم که پیروزی نهایی از آن خداوند عیسی مسیح و پیروان اوست.
هرچند که ظاهر اوضاع ممکن است ناامیدکننده به نظر برسد اما نباید فراموش کنیم که خدای ما بر تخت سلطنت نشسته و حتی کوچکترین و به ظاهر بیاهمیتترین رخدادها را نیز تحت کنترول کامل خویش دارد. حتی یک اتم هم وجود ندارد که خارج از اراده خداوند ما عیسی مسیح در حرکت باشد. نباید هیچ ترس و واهمهای از مدیران مملکت اسلامی به دل راه دهیم؛ فراموش نکنید که آنها مطابق مشیّت و اراده خداوند است که اجازه دارند آن کشور را اداره کنند (رومیان ۱۳: ۱) بدون شک این خداوند ماست که آنها را بر مسند قدرت نشانیده تا با حکومت خود و ثمرات آن به میلیونها مسلمانزاده ایرانی نشان دهند که اسلام واقعی چیست تا دیگر جای هیچ بهانه و ایرادی باقی نماند؛ اگر میلیونها مسلمانزاده ایرانی -علی رغم همه دلایل و شواهد مبنی بر بطلان دین محمدی- همچنان آن را به عنوان دینی که از سوی خدا فرستاده شده پذیرفته و از آن پیروی کنند، گناه آن کاملاً به گردن خودشان است.
از سوی دیگر خداوند ما به هامان اجازه میدهد تا نقشه نابودی کلیسایش را به اجرا بگذارد ولی نتیجه تلاشهای دشمنانش دقیقاً همانی است که مد نظر خداوند ماست… برای یهودیان شادمانی و سرور و بزم و روز خوش بود و بسیاری از قومهای زمین به دین یهود گرویدند.». در زبان فارسی یک ضربالمثل هست که وضعیت رهبران مسلمان و غیور ایران را تشریح میکند؛ «زمستان میگذرد ولی روسیاهی آن برای زغال میماند.» آنها با همه قدرت و پول نفتی که در اختیار دارند و گمان میکنند پایههای حکومت اسلامی را مستحکم نموده و شکست ناپذیرند در برابر قدرت خداوند ما عاجر و ناتوان هستند. زمانی که خداوندما اراده کند زمستان حکومت آخوندی بلافاصله به سر میرسد ولی روسیاهی برای همه آن سردمداران تا به ابد باقی خواهد ماند. با این حال نباید این حقیقت را ناگفته گذاشت که مَحبت و فیض رایگان خداوند ما عیسی مسیح بهقدری زیاد و فرای تصور ماست که اگر روزی یکی از همین دشمنان خداوند توبه کرده و به مسیح ایمان آورد بدون شک رستگار خواهد شد. در ملکوت خداوند ما به روی شریرترین گناهکاران نیز باز میباشد تا ایمان آورده و بخشوده شوند. اما کلام خداوند به ما اطمینان میدهد که سرانجام هامانها که توبه نکرده و به دشمنی خود با خداوند عیسی مسیح ادامه میدهند چه خواهد بود: « و ابلیس که ایشان را گمراه میکند به دریاچه آتش و گوگرد انداخته شد. جائيکه آن وحش و پیامبر دروغین هستند و ایشان تا ابدالاباد شبانهروز عذاب خواهند کشید.» (مکاشفه یوحنا ۲۰: ۱۰)
دکتر زرینقلوب : لندن ۲۰۱۷ میلادی