خداوند در کلامش ما را دعوت به ورود به ملکوت جلالش میکند تا با او مشارکت داشته باشیم. همگی دعوت شدهاند تا از دشمنی با خداوند دست برداشته و با او از در آشتی درآیند. در کتاب مقدس، ملکوت خداوند تشبیه شده به یک جشن عروسی یا یک میهمانی باشکوه و بسیاری فراخوانده شدهاند تا بدان وارد شوند. همه بایستی از یک راه یعنی از طریق ایمان شخصی به «میانجی» و «نجات دهندهای» که خداوند فرستاده، داخل ملکوت خداوند شوند. بدیهی است که تولد، شرایط خانوادگی و جامعه کسی را شایسته ورود بدان نمیکند.
از سوی دیگر، هرگز کسی به زور و علیرغم میل باطنیاش وارد سلطنت خداوند نشده است. رسم کتاب مقدس این نیست تا ما را تهدید کند ولی چون ما در رخوت و تنبلی و بیتوجهی ناباورانهای نسبت به مسائل روحانی به سر میبریم، روح القدس لازم میبیند تا هر از گاهی به ما هشدار دهد.
واژه آناتیما (به معنی ملعون باد) تنها یک بار و در این آیه به کار رفته و خداوند با آن دشمنان خویش را لعن میکند. هدف از آن این است تا زنگ خطری باشد برای ما که مبادا در آخر در میان این گروه لعنت شدگان یافت شویم.
پس زمینه
پولس رسول در این رساله، افراد کلیسای قرنطیه را مخاطب ساخته و گناهانی را که به کلیسایشان رخنه کرده بود، مذمت مینماید. یکی از ایرادهایی که بر ایشان میگیرد، فرقه بندی و ریاکاری است. افرادی در آن کلیسا وجود داشتند که هر چند در ظاهر با دیگران فرقی نداشتند، اما در باطن تغییری درشان رُخ نداده بود؛ هنوز هم مثل بی ایمانها فکر و قضاوت میکردند، هنوز هم علایق دنیوی در ایشان وجود داشت و نه محبت به خداوند. در یک کلام، «تحول روحانی» در ایشان صورت نگرفته بود. آنها به کلیسا آمده و در جلساتش شرکت میکردند، اما فاقد «حیات روحانی» و «فیض نجات بخش» بودند. زیرا کلام به ما میآموزد: کسانی که به مسیح ایمان آورند، خداوند روح خود را در دل ایشان گذارده و به آنها حیاتی تازه میدهد که از ثمرات آن، محبت به خداوند عیسی مسیح و زندگی قدیسانه است. کسانی که از نو زاده نشدهاند، هنوز در گناهان خود به سر برده و تحت لعنت خداوند هستند. مخاطبین پولس رسول در وهلۀ اول این افراد بودند، هرچند این آیه محدود بدانها نمیشود.
در کتاب پیدایش میخوانیم که پس از سقوط آدم و رانده شدنش از بهشت، خداوند خلقت را مورد لعنت قرار داد. «و به آدم گفت، چونکه سخن همسرت را شنیدی و از آن درخت خوردی که امر فرموده گفتم از آن نخوری، پس به سبب تو زمین ملعون شد و تمام ایام عمرت از آن با رنج خواهی خورد.» (پیدایش ۳: ۱۷) نتیجۀ ورود «گناه» به آفرینش، نفرین خداوند بر آفرینش بود و حاصل آن رنجها، ناتوانیها، معلولیتها، بلاهای طبیعی، سختیها و مرارتها و در نهایت مرگ است.
علاوه بر این، موسی نیز پس از ارائه احکام دهگانۀ خداوند به قوم اسرائیل، بدانها هشدار داده و گفت: «ملعون باد کسی که کلمات این شریعت را با به جاآوردن آن اثبات ننماید. و تمامی قوم بگویند، آمین.» (کتاب تثنیه ۲۷: ۲۶) لذا میبینیم که زیر پا گذاردن احکام خداوند -شریعت- نفرین خداوند را بدنبال دارد زیرا او خدایی قدوس است و از گناه بیزار.
لعنت اول، شامل حال تمامی نسل آدم میشود. همه ما بدون استثناء با این کلام خداوند لعنت شدهایم. زیرا گناه به طور ذاتی و ارثی در همۀ ما انسانها وجود دارد و هیچکس بدون گناه و معصوم نیست. (مرگ و میر در میان کودکان و اطفال، دلیل روشنی است بر این تعلیم کتاب مقدس. زیرا خداوند عادل هرگز اجازۀ مرگ بیگناهی را نمیدهد.)
لعنت دوم، شامل کسانی میشود که تنها یکی از احکام خداوند را شکسته باشند و کدام یک از ماست که بارها و بارها همۀ آن احکام مقدس را نشکسته باشد؟
تدبیر خداوند
خداوند که در مشیّت خود اجازۀ ورود گناه به آفرینش و در نتیجه، نفرین آن را داد، حتی پیش از خلقت جهان از آن آگاه بوده و نقشهای برای برطرف نمودنش داشت تا رحمت و فیض ازلی خویش را به نمایش بگذارد. بنابر این «نقشه الهی» و با توافق و ارادۀ جمعی خدای پدر، خدای پسر و روحالقدس، بر آن بود که عیسی مسیح، یعنی پسر خدا به زمین خواهد آمد تا لعنت را برطرف سازد. مطابق وعدههای مکرر و نبوتهای کتاب مقدس، در زمان مقرر وی به این جهان آمد و «کلمه جسم پوشید و در میان ما ساکن شد». مسیح به این جهان آمد تا فیض و محبت بیکران خداوند را به معرض دید جهانیان بگذارد و قوم خویش را رستگار سازد.
مسیح تنها یک پیامبر و یا تنها یک «انسان» نبود. زیرا از میان برداشتن چنین لعنتی از آفرینش، از دست هیچ بشری ساخته نیست. او «خدا-مرد» و صاحب قدرت الهی است. مسیح عیسی با حمایت قدرت الهی خویش بر روی صلیب، لعنت تمام ایماندارانش را بر خود گرفت. کتاب مقدس به ما میگوید که او به جای ما لعنت شد: «مسیح ما را از لعنت شریعت فدیه داد چونکه در راه ما لعنت شد. چنانکه مکتوب است، ملعون باد هر که بر دار آویخته شود» (رسالۀ غلاطیان ۳: ۱۳) خدایی که عادلانه دشمنانش را نفرین میکند، به لحاظ محبتش، خود به جای آنها نفرین میشود تا آنها را رستگار سازد!
پس از این دیگر جای هراسی برای ایمانداران به مسیح نیست زیرا او هر دو لعن را از میان برداشت. او به عنوان «میانجی» تمامی احکام خداوند و شریعت را به طور کامل در تمام دورۀ خدمت زمینیاش حفظ کرد. با ایمان به مسیح، اینها به حساب ما گذارده شده و ما «پارسا شمرده میشویم» و گویی سزاوار ورود به بهشت. به علاوه، او رنج و عذابی را که ما بایستی بخاطر شکستن این احکام تا ابد میکشیدیم، بر روی صلیب تا ذرّۀ آخر کشید تا ما آمرزیده شویم.
بگذارید تا اگر «ایمان نجات بخش» داریم و خداوند محبتِ پسرش را در دل ما قرار داده، از این خبر نیک خشنود و شاد گردیم و نگذاریم غم و اندوه گذرای این جهان، شادی حقیقی ما را تیره و تار سازد.
حُکم دوّم
شاید این سؤال برایتان پیش آمده باشد که پس وضعیت دیگران چه میشود؟ افرادی که به عقاید دیگری پایبند هستند و دستورات آن را به جا میآورند، وضع آنها چگونه است؟ شاید بگوئید که مادر بزرگی دارید که آزارش حتی به یک مورچه هم نرسیده است، یا پدری دارید که با شرافت روزی خانوادهاش را فراهم کرده، یا مادر دلسوزی دارید که چون شمعی بر بالین شما سوخته و بزرگتان کرده است، پس آنها چه؟
گاه احساسات شدید مانع قضاوت عادلانه ما میشود. لذا بگذارید دست از قضاوت دیگران کشیده و این کار را به قاضی عالم واگذاریم. خداوند در احکام دهگانهاش، شرایط نزدیک شدن و مشارکت با خود را ثبت کرده است. حکم اول این است که خدایی جز او نداشته باشیم و حکم دوم چنین است: «پس یهوه خدای خود را به تمامی دل، با تمامی جان و با تمامی قوت خود دوست داشته باش» (تثنیه ۶: ۵).
خداوند از ما میخواهد که در تمامی لحظات عمر خود، او را با تمام دل و جان دوست داشته باشیم. اگر کسی خداوند را مطابق این حکم دوست نداشته باشد، مطابق کلام خداوند، تحت لعنت اوست. زیرا او خدای رحمت و محبت است و به خاطر محبتش به ما «پسریگانه زاد» خود را به این جهان فرستاد تا رنج بکشد. با رّد کردن او ما دشمنی خود را ثابت میکنیم. «آنکه به پسر ایمان نیاورد، حیات را نخواهد دید بلکه غضب خدا بر او میماند.» (انجیل یوحنا۳: ۳۶) آری، همۀ کسانی که مسیح خداوند را دوست نداشته باشند، خداوند ایشان را دشمن خویش میانگارد.
اما علت این دشمنی چیست؟ چرا خداوند عیسی مسیح را دوست نداریم؟ آیا گناهان و لذتهای زودگذر چنان ما را اسیر خود ساخته که حاضر به رها کردن آنها و روی کردن به مسیح نیستیم و لعنت خداوند را به دست شستن از گناهانمان ترجیح میدهیم؟ آیا غرور کورکورانه مانعمان میشود که سر تسلیم فرود آورده و از مسیح تمنای بخشش کنیم؟ و یا اندک مطالعه و دانش ما را چنان شیفته و فریفته استعدادمان ساخته که گمان میبریم اینها افسانه است؟ و یا تعالیم ارثی و باورهای جمعی و خانوادگی، ترس در دل ما قرار داده است و غضب خداوند را به ترک کردن آن باورها ترجیح میدهیم؟
ما ذاتاً دشمن خدا هستیم، یا به عبارت رایج «محارب با خدا». اما خداوند ما را بلافاصله به جوخۀ اعدام یا طناب دار نمیسپارد! او خدای محبت و رحمت است و ما را تشویق و دعوت میکند تا برای آمرزش گناهان و رهایی از این لعنت به سوی او بیائیم. خدای واقعی و زنده، آنگونه که خود را در کلامش بر ما مکاشفه نموده، خدایی است سرشار از محبت. او سرچشمه و منبع تمام نیکیهاست. اگر چه قدوس است و از گناه متنفر، اما از مرگ گناهکار خوشنود نمیگردد بلکه میخواهد تا همه نجات یابند. مسیح به همین منظور به زمین آمد تا فدیۀ گناهکاران شود.
چه کسی دوستداشتنیتر از مسیح؟ چه کسی حاضر است برای نجات و رستگاری ابدی شما، جان خود را بدهد و مجازات جاودانی را که شما سزاوارش هستید، متحمل شود تا شما به رایگان بخشوده شوید؟ لحظهای تأمل کرده و به فیض خداوند بیندیشید! چرا باید از خدای محبت متنفر بوده و با او در دشمنی باشید؟
ای دوستان، اگر مسیح را دوست ندارید، کلام مکتوب خداوند به شما هشدار میدهد که ملعون و تحت غضب خدا هستید. کلامی که براساس آن روزی بر همگان قضاوت خواهد شد. چرا دعوت او را برای آشتی و ورود به ملکوتش رّد میکنید؟ خداوند راه نجات و رهایی از لعنت را فراهم کرده است. او از شما نمیخواهد که ابتدا با انجام اعمالی خود را شایسته ورود بدان سازید، بلکه در همان حالی که هستید شما را فرا میخواند. به مسیح ایمان آورده و زندگی خود را به او واگذارید. درِ رحمت را تا زمانی که گشودنی است، بکوبید که به رویتان گشوده خواهد شد. آنگاه نه تنها خداوند لعنتش را از شما برمیدارد، بلکه بارانی از رحمات و برکتهای روحانی بر شما میباراند.
نوشته دکتر زرین قلوب