«خدا روح است و هر که او را پرستش کند٬ میباید به روح و راستی بپرستد» (انجیل یوحنا۴: ۲۴)
خداوند میخواهد که ما او را پرستش کنیم؛ البته نیازی به ما ندارد زیرا او کامل است و بینیاز. با این حال خداوند ما را میخواهد. در ابتدای آفرینش و زمانی که آدم گناه ورزید٬ این او نبود که فریاد برداشت: «خداوندا کجا هستی؟» بلکه این خداوند بود که «آدم را ندا در داد و گفت کجا هستی؟» (سفرپیدایش۳: ۹)
پولس رسول وقتی که که به اهالی کلیسای تسلونیکا مینویسد٬ به روزی در آینده اشاره میکند که مسیح خواهد آمد تا در مقدسین خود جلال یافته و توسط همه ایماندارانش ستایش شود؛ مسیح میخواهد که جلال یابد و پرستش شود. برای اثبات این مطلب میتوان به آیات متعددی در مزامیر داوود اشاره کرد اما محکمتر از هر یک از این آیات٬ کلیّت کتاب مقدس است که به ما میآموزد که خداوند میخواهد ما او را پرستش کنیم. برای این موضوع دلایل فلسفی و الهیاتی خوبی هم در دست است.
اما در عینحالی که خداوند پرستش ما را میطلبد٬ ما نمیتوانیم هرجوری که دلمان خواست به این کار دست زنیم. همان کسی که ما را آفریده نحوه و راه پرستش را نیز مقرر فرموده است. وی تنها نوع پرستشی را که خود بدان فرمان داده٬ از ما میپذیرد. با این مقدمه کوتاه٬ در اینجا قصد داریم راجع به نوع پرستشی صحبت کنیم که در نظر خداوند مردود است:
اولین نوع پرستش که خداوند آن را نمیپذیرد٬ شیوه قاین است که بدون فدیه و قربانی صورت میگیرد. در باب چهارم سفرپیدایش میخوانیم که خداوند هدیه هابیل را که قربانی از گلهاش بود پذیرفت ولی هدیه قاین را که از محصولات زمین بود نپذیرفت. این نوع پرستش بر اساس سه اشتباه اساسی است که بسیار رایج هستند؛ اشتباه اول این است که خداوند را متفاوت از آنچه که هست فرض میکند. کسی که به سوی خدای قدوس میآید تا او را بستاید ابتدا بایستی از آلودگی گناهانش پاک شده باشد. آب وضو و یا شست و شوی بدن قادر نیست که گناهان ما را بزداید و ما را به درگاه خداوند مقرب سازد. لذا پرستش بدون فدیه برای گناه٬ نزد خداوند قدوس پذیرفتهشدنی نیست. اشتباه دوم در این است که آدمی خیال میکند که در حالت طبیعی در رابطه با خداوند است٬ درحالیکه این رابطه به دلیل گناه قطع شده است. فردی که بدون مسیح٬ بدون خون بره و بدون بخشودگی گناهانش قصد پرستش خداوند را دارد دچار اشتباه بزرگی است. خطای سوم در این است که گناه بسیار ناچیزتر از آنچه که هست٬ شمرده شده است. امروزه مردمشناسها٬ روانشناسها و دارودسته بچه مارکسیستها ترس از گناه را تقریبأ از دل مردم بیرون راندهاند. برای پرستش خداوند ابتدا ضروری است که ما پی به نفرت خداوند از گناه برده و به علاوه از آن آزاد شویم. پرستش به شیوه قاین٬ پرستش کسی است که هنوز آلوده به گناهان است و در او تحول روحانی صورت نگرفته است.
نوع دیگر٬ پرستش سامری است؛ یعنی آنچه را که دوست داریم برگزیده و آنچه را که مورد پسندمان نیست کنار بگذاریم. این کاری بود که اهالی سامره انجام میدادند. تاریخ زندگی آنها نشان میدهد که در بین سامریها کسانی بودند که به عقاید یهود پایبند بوده اما این باورها را با عقاید بتپرستانه مخلوط ساخته بودند. خداوند ما خطاب به آن زن سامری چنین گفت: «شما آنچه را که نمیدانید میپرستید.» (انجیل یوحنا۴: ۲۲)
پرستش طبیعت نوع دیگری است از پرستش؛ کسانی که محو تماشای زیباییهای طبیعت شده و با تعمق در آنها دست به ستایش و سرودن اشعاری زدهاند. ایشان دوست دارند تا به صفای رودخانه و یا شاخههای آویزان درخت بید مجنون نگاه کنند و در مدحش شعر بسرایند. این نوع پرستش صرفأ لذت بردن از طبیعت است. عدهای از آنها از دیدن و تأمل در درختها٬ ریزش باران٬ نور ماهتاب و یا گذر ابرها در آسمان آبی دچار شور و شعفی روحانی میشوند. گویی دیدار برکهای از آب و یا شنیدن آواز چلچلهای در بهار آنها را از خود بیخود ساخته و به خلسهای روحانی فرو میبرد .
از سوی دیگر٬ خداوند در دل آدمی نیاز به پرستیدن را قرار داده است٬ در خزانه دل هر فردی تمایلی به پرستیدن وجود دارد. حتی کسانی که خود را لائیک میدانند و اعتقادی به خدا ندارند کسی یا چیزی را میپرستند٬ اگرچه عنوان دیگری به این کار خود میدهند. کلام خداوند اما به ما اعلام میکند که: «خداوند روح است و هرکه او را پرستش کند میباید به روح و راستی بپرستد» تنها روحالقدس است که میتواند فردی را قادر سازد تا پرستش موردقبولی انجام دهد. تنها روح خداوند است که میتواند به طور قابل پذیرشی دعا کند؛ لذا ما تنها در روحالقدس است که میتوانیم دعا کنیم٬ در روح است که میتوانیم پرستش کنیم و تنها در روح است که میتوانیم به دیگران مژده نیک را با موفقیت بشارت دهیم.
علاوه بر این پرستش ما باید در راستی باشد؛ پرستشگر باید خود را تسلیم حقیقت و راستی کند. ما نمیتوانیم خدا را به نحوقابل قبولی پرستش کنیم مگر اینکه حقایقی را که خداوند اعلام داشته بپذیریم. قبل از اینکه پرستش ما مورد قبول واقع شود بایستی آنچه را که خداوند درباره ذات خود و صفاتش گفته بپذیریم٬ بدون اینکه سعی در تدوین یا تصحیحش داشته باشیم. اگر قادر به فهمیدن آن نیستیم و درک آن برایمان سخت است٬ نباید آن را غیرمنطقی و نادرست و یا تحریف شده تلقی کنیم.
دومأ برای اینکه پرستش من مقبول نظر خداوند باشد باید آنچه را که خداوند درباره پسریگانهزادش گفته باور کنم. نه آنچه را که امام جمعه تبریز در این باره میگوید و نه آنچه را که علمای دین جاهلی درباره مسیح گفتهاند. بلکه باید تنها آنچه را که خداوند در کتاب مقدس درباره مسیح عیسی به ما گفته بپذیرم. باید ایمان بیاورم که عیسی مسیح خدای زنده و نجاتدهنده گناهکاران بوده و تنها از طریق اوست که به آشتی با خداوند درآمده و پذیرفته میشوند. به علاوه باید هر آنچه را که خداوند درباره ذات و طبیعت من میگوید٬ بپذیرم. باید ایمان بیاورم که به همان بدی و شرارتی هستم که کلام خداوند مرا به تصویر میکشد. همچنین باید ایمان بیاورم به همه برکتها و فیضی که خداوند برای من فراهم کرده است؛ فیض رایگان او کافی است تا کسی چون مرا نیز نجات دهد.
صرف اینکه کسی دست دعا به سوی خداوند بردارد و با او راز و نیاز کند٬ دلیل بر پذیرفته شدن پرستش او نیست. البته امکان دارد که فردی بدون عیسی مسیح تجربهای مذهبی داشته باشد و خدا را پرستش کند؛ بدین معنی که وی با خدا صحبت کند و یا خداوند با او صحبت کند٬ بدون اینکه در نزد خداوند پذیرفته شده باشد. یک نمونه آن قاین است؛ وی تجربهای روحانی داشت و با خداوند صحبت کرد اما هرگز نزد خداوند پذیرفته نشد. نمونه دیگر بعلم بن بوئر است که تجربهای دینی داشت اما خداوند از او خوشنود نبود.
من زائرینی را دیدهام که با خلوص نیت به پنجرههای طلایی ضریح یک امام زاده توسل جسته و اشک میریزند. هیچ شکی در خلوص نیت و اعتقاد درونی آنها نیست؛ ایشان از تجربهای مذهبی لذت میبرند اما بر خلاف آنچه که خیال میکنند٬ پرستش ایشان نزد خداوند مقبول نیست. هزاران نفری که لباس احرام میپوشند و آن سنگ سیاه را در عربستان طواف میکنند٬ ممکن است دچار تجربهای روحانی هم بشوند. حتی آن آخوند کراواتی-آخوند علی شریعتی- درباره این تجربهاش کتابی قطور نوشته است٬ اما هر چقدر هم که اخلاص و اعتقاد قوی به کار گرفته شود٬ در نهایت این پرستش پذیرفته شدنی نیست. در نظر خداوند فرقی بین او و هندوی متعصبی که با خلوص نیت به معبد شیوا میرود و ظرفی از شیر را پیش بت سنگی قرار میدهد٬ وجود ندارد؛ هر دو آنها پرستش بیهوده و بیفایدهای دارند. هندوها نیز از تجربه و احساسی مذهبی برخوردارند اما ایشان در گناهان خویش میمیرند و نجات نمییابند. تجربه مذهبی و یا احساسات روحانی نیست که ما را رستگار میسازد٬ بلکه تنها خون مسیح است که میتواند ما را پاک ساخته و نجات دهد.
برانگیخته شدن احساسات مذهبی٬ خلسه و شعف درونی ناشی از تفکر درباره ابدیت و یا کوتاهی عمر٬ پرستش خداوند نیست. اینکه دریابیم وجود ما در قبال عظمت کائنات بسیار ناچیز است و خدای ناشناختنی در آن بالا هست که همه چیز را خلق کرده٬ و این فکر در ما ایجاد نوعی ترس آمیخته به احترام کند٬ پرستش شمرده نمیشود. هرچند ممکن است چنین اندیشهای به ما احساسی عمیق توأم با وجد بدهد اما پرستش مورد قبول خداوند نیست. پرستش واقعی و پذیرفتنی نزد خداوند تنها زمانی صورت میگیرد که روح خداوند فرد را متحول سازد. به چنین فردی از راه ایمان به عیسی مسیح٬ روح خداوند داده میشود و روحالقدس پرستش او را مقبول نظر خداوند میسازد.
برداشت و ترجمه آزاد از نوشتهٔ ایدین و. توزر (بهترینهای توزر٬ جلد دوم)