«هرکه در وی ثابت است گناه نمیکند و هر که گناه میکند او را ندیده است و نمیشناسد» (رسالۀ اول یوحنا ۳ :۶)
آیا این سؤال به ذهنتان رسیده که از کجا میتوانم یقین پیدا کنم که ایمان من واقعی بوده و گناهانم بخشوده شده است؟ از کجا بدانم که تمام وعدههای کتاب مقدس شامل حال من میشود و خداوند پدر آسمانی، حامی و نگاهدارنده من بوده و به دعاهایم پاسخ میدهد؟ چگونه میتوانم از رستگاری خود اطمینان خاطر داشته باشم؟
ممکن است که شما مسیح را در خواب یا رؤیا دیده باشید و این خواب تأثیر شگرفی بر ذهن شما گذارده و درنتیجه خود را مسیحی میخوانید. شاید هم علیه باورهای خرافی جامعه و اطرافیانتان طغیان کرده و برای خود دینی دیگر برگزیده و خود را مسیحی فرض میکنید. شاید هم یک روز از خواب بیدار شده و حسّی به شما دست داده و خیال کردهاید که مسیحی شدهاید و از او با احترام و مَحبت یاد میکنید. اما از کجا میتوان دانست که این ایمان نجاتبخش و واقعی است؟ آیا سنگ محکی وجود دارد که با استفادۀ از آن طلای ناب ایمان را از زر ناسرۀ توهم و خیال بازشناسیم؟
در کتاب مقدس از چندین نشانۀ قطعی یاد شده که ویژۀ ‹ایمان نجات بخش› میباشند. در آیه فوق با یکی از آنها روبرو هستیم که توجه ما را به خود جلب میکند؛ «هرکه در وی (مسیح) ثابت است، گناه نمیکند» او دیگر به طور رفتاری مرتکب گناهان گذشتهاش نمیشود، بلکه در پیکار مداوم با آنها بوده و مراقب است تا حتی جامهاش نیز به گناه آلوده نگردد.
در آیه پیشین علت آمدن مسیح به زمین اینگونه توضیح داده شده است: «و میدانید که او ظاهر شد تا گناهان را بردارد و در وی هیچ گناه نیست» (اول یوحنا ۳ :۵) این آیه در وهلۀ اول اشاره به کفارۀ مسیح بر روی صلیب میکند؛ در آنجا خدای پدر بار تمامی گناهان ایمانداران را بر وی قرار داد و مسیح را به جای آنها عادلانه مجازات نمود. با این کار مسیح رابطۀ بین انسان و خداوند قدوس را که به خاطر گناه گسسته شده بود، بار دیگر برقرار ساخت. از طریق مسیح قرابت و نزدیکی به خداوند میسر است. آدمی که به خاطر نافرمانی و گناهش از بهشت رانده شده بود، به خاطر اطاعت و رنجی که مسیح به جای او متقبل شد و از را ه ایمان به او به بهشت بازخوانده میشود. در وهلۀ دوم، این آیه اشاره به کاری میکند که مسیح از طریق روحش در زندگی تک تک ایماندارانش انجام میدهد و گناهان را از زندگی ایشان برمیدارد. لذا مشخصۀ بارز هر ایماندار، زندگی پرهیزکارانه و قدیسانه وی است.
آیا منظور یوحنای قدیس از این آیه این است که فرد مسیحی هرگز مرتکب گناه نمیشود؟ خیر، زیرا در همین رساله و در باب اول و آیه ۸ چنین میخوانیم: «اگر بگوئیم که گناه نداریم خود را گمراه میکنیم و راستی در ما نیست.» قداست کامل تنها در زمان رسیدن به جلال میسر است اما در این دنیا، از لحظهای که ایمان میآوریم خداوند ما را از اسارت و قید گناه آزاد میگرداند. مسیح زنجیرهای گناه را از ذهن و دل ما باز میکند تا آزادانه او را خدمت کنیم. قبل از ایمان آوردن و در حالت طبیعی، هر یک از ما در اسارت کامل گناه قرار داریم. «گناه» چون پادشاه جباری بر قلعۀ دل ما سلطنت میکند. راجع به گناه میتوان به درستی سرود که ‹سلطان قلبم تو هستی›. آری، این سلطان مقتدر و بدون رقیب، دل ما را در دست دارد و با کوچکترین اشارهاش ما به سوی گناه میدویم. یک وسوسه کوچک، یک نگاه، یک حرکت و یک اشاره کافی است تا ما را به گناه بکشاند.
وضعیت تک تک ما قبل از ایمان آوردن به مسیح اینگونه است؛ «گناه» ما را در اسارت کامل خود گرفته و چون زنجیری دست و پای ما را بسته است: کینهتوزی، نفرت از دیگران، غرور و خودخواهی، حسادت، دروغگویی، رذالت، بدخواهی دیگران و دشمنی با خداوند و احکامش در درون ما ریشه دارد و همۀ رفتار ما را تحت تأثیرش قرار داده است. این حاکم جبار، افکار، اراده، اندیشه و اعمال ما را تحت تسلط خود گرفته و به اختیار خود آنها را بکار میگیرد. آه، که در چه وضعیت اسفباری قرار داریم! لازم است که با دور و بر خود نگاهی بیندازید تا تأثیر ویرانگر گناه را چه در جامعه و چه در زندگی مردم تماشا کنید. گناه باعث چه مشقات و سختیهایی که نشده است! شاید بارها از خود پرسیده باشید که ای خداوند، چرا ما اینقدر بدبختیم؟ و برای آن تنها یک جواب وجود دارد.
اما وقتی که فرد بشارت انجیل را شنیده و با توبه به مسیح روی میکند، خداوند قدرت گناه را نابود میسازد. آن حاکم قدرتمند از قلعۀ دل آدمی به بیرون انداخته میشود و برای بازگشتش دست به حمله و شبیخون میزند. دیگر گناهورزیدن، به راحتی صورت نمیگیرد بلکه با ترفند و حیله سعی دارد تا ما را غافلگیر کند . به ما قدرت مقابله و مقاومت در برابر آن داده میشود. اینک رابطۀ ما با گناه به کلی عوض شده است؛ زمانی گناه را دوست میداشتیم و از حکومتش لذت میبردیم: تمسخر دیگران، بهره کشی از ضعفا، تماشای پورنوگرافی و خودخواهی باعث خشنودی و رضایت ما میشد. اما بعد از ایمان به مسیح و تحول روحانی که در ما ایجاد میشود، از این همه گریزان میشویم؛ گناه بدل به دشمن ما میگردد. مرد خشن و عصبانی که زن و فرزندانش از او در هراس بودند، تبدیل به پدری مهربان و دلسوز میشود، فرد دروغگویی که مداوم ادعاهای بیهوده میکرد، تبدیل به فرد قابل اعتمادی میشود، کسی که معتاد به تماشای پورنوگرافی بود حاضر است تا چشم راستش را از کاسه بیرون بیاورد تا مبادا بار دیگر به آن تصاویر نگاه کند، فرد پولدوست بدل به مردی دست و دلباز میشود که با خشنودی به دیگران کمک میرساند، حتی معتاد به مواد مخدر نیز با ایمان آوردن به مسیح دست از اعتیادش بر میدارد.
تحول روحانی
تغییر بنیادی و درونی که در ایماندار رخ میدهد، کمتر از یک معجزه نیست که بدون آن کسی به ملکوت خداوند راه نخواهد یافت. (انجیل یوحنا ۳ :۵) در الهیات مسیحی از این تغییر به ‹تحول روحانی› یاد میشود. خداوند در کلامش آن را به نوزایی یا تولد دوباره تشبیه کرده است تا به ما یادآور شود که همچنانکه ما در تولد خویش هیچ نقش فعالی نداریم، تحول روحانی یا ‹تولد دوباره› نیز خارج از محدوده قدرت ما بوده وتنها خداوند قادر به ایجاد آن است. مسیح است که قلبی نو به ما میدهد تا او و احکامش را دوست داشته باشیم و از آنها پیروی کنیم.
دوستان عزیز، شما که خود را مسیحی میخوانید! آیا میتوانید به زندگی خود نگاه کرده و خداوند را از صمیم قلب سپاس بگوئید که چنین تغییری در شما بوجود آورده است یا نه؟ آیا رابطۀ شما با گناهان زندگی گذشتهتان عوض شده است یا نه؟ آیا مسیح دروازه قلب شما را گشوده و عشق به گناه را از آن پاک ساخته یا نه؟ آیا هنوز هم بیهوده نام خدا را به زبان میآورید؟ آیا هنوز هم گزافهگویی را دوست داشته و ناراستی در سخنانتان هست؟ آیا تماشای برهنگی به شما لذت میبخشد؟ آیا برخورد شما با دیگران خصمانه و عاری از مَحبت است؟ آیا بدگویی از دیگران و فحش در دهانتان یافت میشود؟ آیا گناه را ناچیز و بیاهمیت شمرده و آن را دوست میدارید؟
ما میتوانیم با ریاکاری دیگران را فریب دهیم اما خداوند که از اندیشه و قلب ما باخبر است، عادلانه ما را قضاوت خواهد کرد و در عدالت او هیچ نوع جانبداری نیست. خداوند عیسی مسیح به ریاکارانی که خود را پیروان او خوانده و نامش را صدا میزنند ولی از گناهان خود توبه نکردهاند، هشدار میدهد که در آخر اجازۀ ورود به ملکوت خداوند به ایشان داده نخواهد شد؛ «آنگاه صریحأ به ایشان خواهم گفت که هرگز شما را نشناختم. ای بدکاران از من دور شوید.» (انجیل متی ۷ :۲۳)
بیائید تا اگر خود را از پیروان مسیح میخوانیم، از هر آنچه کلامش بد و گناه میخواند، دوری جسته و از انجامش توبه کنیم. بیائید تا دست از گناهانمان شسته و از مسیح بخواهیم به ما قدرت مقابله با آنها را دهد زیرا برای فرد ایماندار، ‹گناه ورزیدن› دیگر غیرقابل اجتناب نیست و اگر در برابر وسوسه پایداری کنیم، آن شریر از ما دور خواهد شد؛ «پس خدا را اطاعت نمائید و با ابلیس مقاومت کنید تا از شما بگریزد.» (رسالۀ یعقوب ۴ :۷) آنگاه خداوند ما را چون فرزندان خواهد پذیرفت و به ما توان غلبه بر گناهان را خواهد داد. اما ابتدا بایستی توبه کنیم تا خداوند این حاکم جبار را از حصار قلبمان بیرون بیندازد.
تزکیه نفس
هیچ یک از ادیان بشری مژدۀ نجات و یک ‹نجات دهنده› را به پیروانش نمیدهد تا ایشان را از قدرت و اسارت به گناه و عواقبش نجات دهد. بلکه یک سری دستورالعمل و آئین مذهبی به آنها ارائه میکند تا با انجامشان نفس را از آلودگی به گناه پاک سازند. در چنین باورهای دینی، گناه چندان اهمیت و قدرتی ندارد و با کمی تلاش میتوان بر آن غالب آمد. فرد بایستی به هر نحو که شده تلاش کند تا بر نفس خویش غلبه کند. برای کمک به او در این امر راههای مختلفی وجود دارد؛ اگر شکم خود را گرسنه نگاه دارد، اگر وردی را زیر لب تکرار کند، اگر سر به بیابان بزند و در تنهایی خلوت کند، عاقبت خواهد توانست بر گناه پیروز شود.
اما واقعیت چیز دیگری است که همۀ ما درستی آن را به تجربه شاهد هستیم؛ تلاشهای آدمی برای کسب پارسایی که مقبول خداوند باشد، بیهوده است. این زحمتها در بهترین حالت، از آدمی فردی ریاکار میسازد، زیرا قبل از هرچیز ما نیاز به تغییری درونی داریم. مسلمان متقی ممکن است ظاهری پسندیده داشته باشد اما قلبش همچنان در اسارت گناه است. وی را میشود به یک مسجد تشبیه کرد؛ ساختمانی زیبا با گنبدی سبز یا طلایی که دستورات دینی را با خط نستعلیق دور تا دور آن نوشتهاند. اما به محض ورود به داخل این ساختمان، بوی متعفن عرق پا هوش از سر آدمی میبرد!
بدون مسیح و نجات از قدرت گناه و حاکمیت آن بر دل آدمی، تلاشهای ما کاملأ بیهوده است. همۀ ما نیازمند این تغییر درونی، تحول روحانی و این حیات تازه هستیم. صحت این ادعا را میتوان به راحتی مشاهده کرد؛ به رهبران دینی آن جامعه نگاه کنید که به قُلۀ مرتفع تزکیۀ نفس صعود کردهاند، آیا چنین تلاشی ایشان را افرادی مهربان، دوست داشتنی، شریف، قابل اعتماد و راستگو ساخته است که در پی نیکی رساندن به همسایهشان باشند؟
تعلیم و تربیت
شاید گمان دارید که تعلیم وتربیت میتواند از آدمی انسانی نو بسازد. اگر چنین چیزی امکان داشت و موعظه کردن و دادن تعالیم اخلاقی به مردم، آنها را بدل به افرادی صالحی میکرد که وضعیت جامعۀ ایرانی بایستی هزاران بار بهتر از آنچه باشد که شاهد آنیم! مگر در برنامههای تلویزیونی و در خطبههای نمازجمعه مرتبأ به مردم نمیگویند که دزدی کردن گناه است و دروغگو دشمن خداست؟ مگر سالهای سال نیست که در مدرسه و دانشگاه به دانش آموزان درس اخلاق اسلامی داده میشود؟ پس چرا دزدی و بی اعتمادی این چنین رایج است؟ نتیجۀ این همه موعظه، پند، اندرز و فشار بیوقفه در طول این سالیان دراز چه بوده است؟ آیا جامعهای سالم و بانشاط که مردم به همدیگر اعتماد داشته و به یکدیگر مهر میورزند؟
کتاب مقدس در مورد دل آدمی میگوید: «دل از همه چیز فریبندهتر است و بسیار مریض است کیست که آنرا بداند» (ارمیاءنبی ۱۷ :۹) دل بیمار پیش از هرچیز نیاز به یک پزشک و مداوا دارد. چه فایده که بدان درس اخلاق بدهیم وقتی که اساس کار خراب است! کلام خداوند با تمامی این دلایل ثابت میسازد که تغییر درونی افراد فقط و فقط کار خداوند است و از طریق ایمان به مسیح صورت میگیرد. او پزشک روحانی ماست که به زمین آمد تا گناه را از میان بردارد و پیروانش را بدل به افرادی قدیس و پاک سازد تا بتوانند با خدای قدوس مشارکت داشته باشند.
شاید شما تلاش کردهاید تا خود را مقبول نظر خداوند سازید. شاید تحت فشار وجدانتان از گناهی خاص توبه کرده ولی پس از مدتی چون سگی که به قی خود روی می آورد، خود را درحال ارتکاب دوبارۀ آن یافتهاید! شاید پی بردهاید که گناه برایتان غیر قابل اجتناب است و باید آن را به انجام رسانید.
خداوند در همان حالی که هستید شما را دعوت میکند تا با بار سنگین گناهان خود به سویش بیائید تا از قید و اسارت آن آزادتان سازد. گناه در نهایت هرگز باعث شادی نشده و جز تیرگی خاطر و اندوه و در نهایت مرگ چیزی را به دنبال ندارد. اگر از گناهان خود خسته شدهاید و بدنبال یافتن شادی درونی هستید، به سوی مسیح بیائید. دعوت او برای همگان است تا مَحبت و فیضش را به نالایقان اهداء کند. ما نمیتوانیم خود را شایستۀ دریافت فیض سازیم. بیائید تا با بارگناه خود به سوی او آمده تا ما را از درون تغییر دهد، تا زنجیرهای گناه را از دست و پا و ذهن و ارادۀ ما پاره کند، تا ما را از تلخی درونی، اضطراب، آشفتگی و اندوه رهایی دهد.
آرزوی میلیونها نفر این است که از دست این رژیم جاهلی خلاص شوند و کسی دیگر بر آنها حکومت کند. اما این تنها یک آرزو و خیال است که بر آوردن آن از دست هیچکس میسر نیست. اما برای شما این امکان هست که از اسارت در گناه آزاد شده و به شادی درونی وحیات جاودان نائل آیید. اگر به مسیح ایمان آورید، او قدرت گناه را در شما نابود ساخته و بر دل شما حکمرانی خواهد کرد. شما به این تغییر درونی نیاز دارید که هیچکس و هیچ چیز جز خداوند قادر به ایجاد آن نیست. به مسیح روی کرده و از گناهانتان توبه کنید تا مَحبت خداوند را در زندگیتان تجربه کنید. او که برای دشمنان خویش بر روی صلیب دعا کرد، او که جان خود را برای دل خستهگان فدا کرد تا ایشان رستگار شوند.
معجزۀ تحول روحانی امکانپذیر است زیرا مسیح تغییر ناپذیر است و همچنان گناهکاران را نجات داده و از درون تغییر میدهد. به سوی مسیح بیائید و به تجربه آن را برای خود ثابت نمائید. بیائید تا آرامش وجدان، مغفرت، شادی روحانی و حیات تازه را دریافت کنید که تا ابد با شما خواهد ماند.