«به یکدیگر دروغ مگوئید. چون انسانیت کهنه را با اعمالش از خود بیرون کردهاید.» (رسالۀ کولسیان باب ۳ آیه۹)
اگر یکی از احکام خداوند باشد که همۀ ما بدون استثناء آن را بیش از هر حکم دیگری بارها و بارها شکستهایم، همین حکم است. به یاد بیاورید که خداوند، فرشتگان عاصی را تنها به خاطر یک گناه برای همیشه از حضور خود راند. همچنین آدم و حوا نیز برای ارتکاب به یک گناه برای همیشه از بهشت رانده شدند. چقدر اوضاع ما گناهکاران ناامیدکننده است اگر سعی کنیم تا با انجام اعمال مذهبی به حضور خداوند پذیرفته شویم! زیرا خداوند قدوس و از گناه بیزار است.
هرگز از خود پرسیده اید که چرا دروغ در آن جامعه تا این حّد شایع است که نمیشود به حرف کسی اعتماد کرد؟ همۀکسانی که تجربۀ زندگی در خارج از کشور را دارند، تأئید خواهند کرد که در هیچ جای از دنیا -مثل جوامع اسلامی- دروغ این چنین رواج ندارد. براستی چرا مردم به این سادگی حکم خداوند را نادیده میگیرند؟
در جواب بدین سؤال میتوان چند دلیل آورد؛ اولأ، در اسلام گناه ناچیز شمرده شده است. اگر به کسی اعتراض کنید که چرا اینقدر دروغ میگوید، خواهد گفت: مرتکب قتل که نشدهام! خداوند که به یک دروغ کوچک اهمیتی نمیدهد لذا برای راحتی کارم دست به این کار میزنم. دومأ، چون این گناه کوچک شمرده شده لذا یه راحتی میشود با چند تا عمل ثواب -مثل انجام مراسم مذهبی در ایام تعطیلات مذهبی- کفّۀ ترازوی اعمال را به نفع خود سنگین کرد. اینها دلیل خاص شیوع آن در جوامع اسلامی است. اما دلیل اصلی را کتاب مقدس به ما میدهد؛ کلام خداوند به ما میگوید که ما نفسانی هستیم و در دشمنی با خدا. انسان نفسانی، احکام خداوند را نمیخواهد و نمیتواند حفظ کند. (رسالۀ رومیان باب ۸ آیه ۷)
دروغ گفتن همیشه یک انتخاب است؛ هیچکس ما را مجبور به گفتنش نمیکند، بلکه ما از روی ترس، نفع شخصی، شرارت و یا جلب توجه دیگران دست به این انتخاب میزنیم. با این حال اگر از یک بچه مدرسهای هم راجع به چنین انتخاب بدی سؤال کنید، به سرعت در جواب خواهد گفت که دروغگو دشمن خداست. چه تناقضی در اندیشه و کردار!
اما ما همیشه برای گزینش بدمان توجیهی در دست داریم. از اینجاست که واژۀ «دروغ مصلحتی» ضرب شده است؛ دلیل اینکه ما دروغ میگوئیم این است که این کار به مصلحت ماست. انگار دروغ غیرمصلحتی هم وجود دارد!
انسان نفسانی حتی دست به فلسفهبافی نیز میزند تا این حکم مطلق خداوند را به چالش بکشد. مثالی که اغلب زده میشود چیزی شبیه این سناریو است: فرض کنید فردی کاملأ بیگناه، به اشتباه محکوم به مرگ شده و فراری است. او نزد شما آمده و در منزل شما پنهان شده است. حال اگر مأمورین پلیس که در تعقیبش هستند به در خانۀ شما آمده و جویایش شوند، آیا راستش را خواهید گفت؟
این سؤال به نحوی طراحی شده که ما فریاد برآوریم: البته که راستش را نمیگویم! این فریب به ما قبولانده شده که تحت شرایطی، نه تنها دروغ گفتن جایز، بلکه امری نیک و قابل ستایش است. اما کتاب مقدس از ایماندارانش میخواهد که تحت هیچ شرایطی دروغ نگویند. در مورد مثال بالا، خداوند از فرد مسیحی میخواهد که جز حقیقت چیزی را نگوید و پیآمد آن را به او واگذارد که هرگز اجازه نمیدهد سر بیگناهی بالای دار رود.
درتضاد کامل با کلام خداوند، دین اسلام به پیروانش به آسانی مجوز دروغ گفتن داده و آن را در لوای شرعی پوشانده است که در سنت محمدی از آن به عنوان «تقیّه» یاد میشود. بدین معنی که اگر مسلمانی جانش در خطر باشد، شرع اسلام به وی اجازه میدهد تا با دروغ جان خود را نجات دهد. همچنین اگر دروغ باعث پیشرفت دین گردد، دیگر گناه محسوب نشده بلکه عملی است نیک و قابل تشویق! گناه به لباسی شرعی آراسته شده و به عنوان پارسایی عرضه گردیده است. و همین ترفند ساده، چه سیلاب ویرانگری به راه انداخته که هیچ سدّی مانع آن نیست!
نمونههای این مجوزهای شرعی در اسلام کم نیست.به عنوان نمونه، به مردان اجازه داده شده تا با ۴ زن ازدواج کنند و با این حکم، «زنا» تبدیل شده به سنّتی محسّنه! رهبران یهود نیز از این فریبکاری مبرّا نبودند و خداوند ما عیسی مسیح آنها را با این جملات محکوم ساخت: «پس کلام خداوند را به سنتّی که خود رایج ساختهاید، باطل مسازید.» (انجیل مرقس باب ۷ آیه۱۳)
پیروان مسیح اما به حفظ بدون قید و شرط احکام خداوند خوانده شدهاند.ایشان در دورههای مختلف تاریخی؛ چه در زمان امپراطوری روم یا تحت سلطۀ دولت عثمانیه و یا در زمان اصلاحات کلیسا، با مخالفت شدید روبرو بودهاند. آنها مورد تهدید، آزار و شکنجه قرار گرفته تا منکر ایمان خود به مسیح و تعالیمش گردند. در این شرایط گرفتن دروغی ساده آنها را از مرگ رهایی میداد. اما به شهادت مکتوب تاریخ، اکثر ایشان مرگ را به دروغ و بدنام کردن خداوندشان ترجیح دادند. ‹کتاب شهیدان فاکس› صدها نمونه را به ثبت رسانده که دوستداران مسیح، تن به دروغ و انکار خداوند نداده و ترجیح دادند زنده زنده به آنش سپرده شوند.
ببینید که چه اختلاف اساسی است بین کلام خداوند زنده و باورهای مذهبی رایج! تأثیر مخّرب چنین آموزۀ ضدخدایی را در جامعه به خوبی میبینید؛ از رهبران دینی گرفته تا استاد دانشگاه و شاگرد دبستانی، همه به هم دروغ میگویند. بیهوده نیست که کتاب مقدس شیطان را ‹پدر دروغ› معرفی میکند. ریشۀ بنیادی ادیان باطل نیز بر دروغ استوار است.(و چه دروغی بزرگتر از اینکه کلام ازلی خداوند دستکاری شده و تغییر یافته است!) ولی هر چه که دروغ بزرگتر باشد، باور کردنش نیز آسانتر است.
پولس رسول به ایمانداران ساکن کولسیه مینویسد: « «به یکدیگر دروغ مگوئید. چون انسانیت کهنه را با اعمالش از خود بیرون کردهاید» این گناه را چون دیگر گناهان، زمانی که ایمان به مسیح نداشته و در آن انسانیّت کهنه به سر میبردند، براحتی مرتکب میشدند. اما خداوند در وقتی که ایمان آوردند، در ایشان تحول روحانی ایجاد کرده و بدیشان انسانیتی نو داده است؛ روح خداوند احکام او را در دل ایماندار قرار داده است. اکنون به وی این قدرت داده شده تا احکام خداوند را حفظ کند. نه از روی اجبار، بلکه از روی محبت به مسیح که به خاطر گناهان او رنج کشید. نه به امید بدست آوردن بهشت، چون رستگاری را خداوند به رایگان هدیه میکند و بسته به اعمال نیست، بلکه برای خشنود ساختن خداوندی که او را دوست میدارد.
ای عزیزان و دوستانی که به مسیح ایمان دارید، شایسته است که ما این دستور خداوند را جدی گرفته و در گفتارمان نه تنها از دروغ بلکه از گزافهگویی و اغراق نیز دوری کنیم. بیائید این جامۀ کثیف، مندرس و کهنه را از تن بیرون کرده و در نور و راستی گام برداریم. وقتی که همۀ دیگران از شکستن حکم خداوند ابایی نداشته و زندگی بدون آن برایشان غیرممکن است، بگذارید تا راستگویی و صداقت ما ایشان را تشویق به ایمان به مسیح کند.
هشدار کلام را نیز از یاد نبریم؛ در کتاب مکاشفۀ یوحنا و در آن تصویر نمادینی که از حوادث آینده و بهشت خبر میدهد، به ما گفته شده که ‹آنها که دروغ را دوست میدارند› از ورود به ملکوت خداوند -اورشلیم آسمانی- باز داشته شده و بیرون دروازه های آن باقیماندند. (مکاشفۀ یوحنا باب ۲۲ آیه۱۵)
باشد که خداوند محبت به مسیح را در ما افزون کرده و یاریمان دهد تا با فیض روحالقدس، این محبت را در حفظ احکام خدای پدر به دیگران نشان دهیم.