«…پس امروز برای خود انتخاب کنید چه کسی را عبادت خواهید نمود، خواه خدایانی را که پدران شما که آن طرف نهر بودند عبادت نمودند، خواه خدایان آموریان که شما در زمین ایشان ساکنید. و اما من و خانوادۀ من یهوه را عبادت خواهیم نمود.» (یوشع ۲۴: ۱۵)
آیاتی که پیش رو داریم کلام «یوشع» است که پس از مرگ موسی رهبری قوم خداوند به وی واگذار شد. تحت رهبری او قوم اسرائیل سرزمین کنعان را به تسخیر درآورد. یوشع در انتهای دورۀ حیاتش تمام قوم را به حضور خداوند جمع کرده و پس از مخاطب ساختن ایشان و یادآوری حوادث گذشته و کمکهای خداوند، با جملات فوق آنها را به چالش میخواند. او قوم را دعوت به انتخاب میکند؛ بین خدایانی که پدرانشان پرستیدند، خدایانی که همسایگان اطرافشان میپرستیدند و یَهُوَه: خدای حقیقی.
ارادۀ خداوند این است که ما او را بطور آگاهانه برگزیده و پیروی نمائیم. زیرا او ما را موجوداتی عقلانی آفریده و به ما قدر تشخیص و انتخاب داده است. هرچند ما نقشی در انتخاب خانواده، محل تولد و یا رنگ پوستمان نداریم اما میتوانیم همسر آینده، دوستان، محل زندگی، کار و تحصیل خود را برگزینیم. شکّی نیست که در مورد دین و ایمان نیز خداوند به ما حق انتخاب داده است، زیرا بارها و بارها در کلامش ما را بسوی خود دعوت میکند. خداوند برای ما حتی دلیل میآورد که چرا بایستی تنها او را پرستش و خدمت کنیم.
وقتی که لشکر اعراب به امپراطوری پارس حمله کردند، آنها به کسی حق انتخاب ندادند. به روایت مکتوب تاریخ، دین اسلام با زور شمشیر تحمیل شد و تنها راه تسلیم بود و گفتن شهادت. بعد از فتح قادسیه هر کودکی که در این خاک بدنیا آمد در گوشش اذان و صلوات خواندند و او مسلمان زاده شد. هیچ انتخابی در کار نبود. گذر زمان چیزی را تغییر نداده، هنوز هم این سرنوشت هر کودکی است که در این خاک بدنیا بیاید. اگرچه این مطلب حقیقت تلخی است اما دقیقاً گویای وضع شماست اگر به مسیح ایمان نداشته باشید.
اگر باور ندارید از خود سؤال کنید که چه زمانی تصمیم گرفتید مسلمان شوید؟..این تصمیم از قبل برای شما گرفته شده، پیش از آنکه حتی بدنیا بیائید!
اما خوشبختانه اگر در آن دین موروثی بدنیا آمدید، این موقعیت را داشتهاید تا حقانیت ادعایش را به صورت تجربی در جامعهای که در آن زندگی میکنید و همچنین در منش و زندگی پیروانش از نزدیک مشاهده کنید. انقلاب اسلامی تنها یک برکت واقعی داشت و آن این بود که دین جاهلی را که بطور کامل در جامع پیاده شده، به معرض دید عوام گذاشت تا صحت ادعاهایش را برای خود بررسی کنند. وعدههایی که امثال دکتر شرعیتی میدانند که حکومت اسلامی بهترین وضعیت ادارۀ جامعه است. اکنون پس از سالهای سال ضرب و شتم و زور و قُلدری تا اصول اسلامی در جزئیات آن به اجرا درآید، همگان شاهدند که نتیجه این تلاشها حتی یک فرد شرافتمند هم تحویل جامعه نداده است. همین نکته باعث شده که هزاران نفر به آن پشت کرده و جویای خداوند زنده و واقعی شوند. این ضربالمثل به واقعیت پیوسته که «عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد». امروزه هزاران مسیحی در ایران و سایر نقاط دنیا هستند که روزی مسلمان زاده بودند و با اینکه مرتد حساب شده و مجازات مرگ در انتظارشان است اما چنان یقینی به واقعیت ایمانشان دارند که حتی چنین مجازاتی نیز باعث رویگردانی از ایمانشان نمیشود.
شاید شما نیز دچار سرخوردگی شدهاید و بدنبال حقیقت هستید. شاید از خود پرسیده باشید که از کجا معلوم آنچه من بدان باور دارم واقعاً آخرین و بهترین ادیان باشد! چگونه میتوان یقین داشت که چه کسی راست میگوید؟
به یاد داشته باشید که شما مسئول تمام تصمیمهای زندگیتان هستید. خداوند به شما درک و شعور داده و حق انتخاب دارید. هیچکس نمیتواند این حق را از شما بگیرد. خداوند شما را آزاد آفریده و مایل است او را جویا شده و تنها او را پرستش کنید.
شاید بپرسید که چرا باید باور به دین محمدی را رها کنم؟ چه فرقی است بین دین اسلام و مسیحیت؟ مگر همۀ ادیان شبیه هم نبوده و در نهایت به یک راه ختم نمیشوند؟
با استناد به کلام خداوند سعی میکنیم تا برایتان دلایلی بیاوریم تا دریابید که تنها و تنها یک راه بسوی خداوند وجود دارد. وظیۀ شماست که بر این شواهد تعمق کرده، صحت و سقمشان را سنجیده و آگاهانه برگزینید. آیا خدایی را انتخاب میکنید که پدرانتان و همسایگانتان عبادت کردند؟
۱. تنها از طریق مسیح است که میتوان خدای واقعی را شناخت.
چون ذات خداوند روحانی و فرای این جهان مادی است، تنها راهی که ممکن است بدان طریق او و صفاتش را بشناسیم از راه مکاشفه است. هر چند خلقت و جهان اطراف ما نشانه از آفریننده و خالقی دارد، اما به صرف مطالعه این جهان و جزئیاتش نمیتوانیم پی ببریم که آفریننده آن چه صفاتی دارد و یا از چه راهی میتوان به او نزدیک شد.
خداوند از راه مکاشفۀ کلامش در کتاب مقدس، ذات و ارادۀ خود را آشکار ساخته و علاوه بر این راه نزدیک شدن به خود را نیز به ما نشان داده است. او خود را خدایی قدوس و پاک معرفی میکند که از گناه بیزار است. آدمی به سبب گناهانش نمیتواند به خداوند نزدیک شود، و لذا به میانجی و واسطهای نیاز دارد. مسیح همان «واسطه» است. او غایت و نهایت مکاشفات خداوند است؛ کلام که جسم پوشید و به قالب بشری به زمین آمد. لذا نویسندۀ رسالۀ عبرانیان چنین میگوید: «خدا که در زمان گذشته به روشهای متعدد و طریقهای مختلف بوسیلۀ پیامبران با پدران ما سخن گفت، در این ایام آخر با ما بوسیلۀ پسر خود سخن گفت…» (رسالۀ عبرانیان ۱: ۱-۲)
۲. تنها مسیح است که میتواند شما را از درون و بطور اساسی تغییر بدهد.
حتماً به تجربه دریافتهاید که دین و مذهب در بهترین حال مردمان را تبدیل به افردای ریاکار میکند؛ کسانی که فرق خوب و بد را میدانند اما چیزی را که خطاست انجام داده و برایش بهانه تراشی میکنند. کسانی که بسرعت عصبانی شده و جلو خشمشان را نمیگیرند، افرادی که دروغ گفتن عادتشان شده و به قولشان نمیشود اعتماد کرد، افرادی پر از کینه و نفرت و حسادت، کسانی که به مواد مخدر یا تماشای صحنههای شهوانی معتاد شدهاند و بسیاری گناهان دیگر که به شکل رفتاری درآمده است.
مذهب، ترس از زندان و نیروی قضایی قادر نیست جلو چنین گناهانی را بگیرد. ولی کسی که به مسیح ایمان آورد خداوند به او «دلی تازه» میدهد، کاری که بدان «تحول روحانی» میگویند. بدین نحو خداوند، فرد را از درون تحول میدهد و گویی احکامش را در ضمیر وی نقش میکند، در نتیجه او مایل و راغب به انجام ارادۀ خداوند میگردد. ایماندار مسیحی، خداوند را دوست داشته و احکامش را حفظ میکند و از شرارت دوری میجوید، نه از روی ترس از جهنم بلکه بدلیل همان تغییر بنیادی که در وی ایجاد شده است. تغییری که همۀ ما بدان نیاز داریم.
جای تعجب نیست که کلام خداوند ایماندار را خلقت تازه میخواند: «پس اگر کسی در مسیح باشد خلقت تازه ایست. چیزهای کهنه درگذشت، اینک! همه چیز تازه شده است.» (رسالۀ دوم قرنطیان ۵: ۱۷)
۳. تنها مسیح میتواند به شما اطمینان کامل از رستگاری بدهد.
فردی که از گناهانش توبه کرده و به مسیح ایمان بیاورد، بلافاصله و به طور کامل در نظر خداوند پارسا شمرده میشود. مسیح گناهان او را بر دوش کشیده و در نتیجه خداوند از نظر قضایی او را بیگناه میشمارد. رستگاری از راه «ایمان به مسیح» است و کلام خداوند به روشنی میآموزد که برای دریافتش نیازی به هیچ عمل نیک و شایستهای نیست. در کلام خداوند این یقین به ایمانداران داده شده که آنها «در حال حاضر» رستگار شدهاند هر چند هنوز پایشان به بهشت نرسیده است.
به ایمانداران وعده داده نشده که در روز جزا و بسته به اعمالشان به حسابشان رسیدگی خواهد شد. خیر، خدای واقعی مثل حاجیبازاری قضاوت نمیکند بلکه به ایماندارانش یقین میدهد که آنها هماکنون پارساشمرده شدهاند و دیگر محکومیتی برایشان نیست. این آموزه کلام به ایمانداران آرامش واقعی میبخشد که غیر ممکن است این دنیا و یا هیچ مذهب دیگری آن را ببخشد. ریشه این آرامش در محبت تغییرناپذیر خداوند به ایمانداران است. آرامشی که بویژه بستر مرگ را بدل به اتاق انتظار میکند. در کلام چنین میخوانیم: «زیرا یقین میدانم که نه مرگ و نه حیات و نه فرشتگان و نه رؤسا و نه قدرتها و نه چیزهای حال و نه چیزهای آینده. و نه بلندی و نه پستی و نه هیچ مخلوق دیگر، قدرت نخواهد داشت که ما را از محبت خدا که در خداوند ما مسیح عیسی است جدا سازد.» (رسالۀ رومیان ۸: ۳۸-۳۹)
۴. تنها مسیح میتواند شما را از گناهانتان و عواقبش نجات دهد.
بزرگترین مشکل ما مسئلۀ گناه است. ما نه فقط کارهایی را که خلاف احکام خداوند است انجام میدهیم، بلکه گناه بطور ذاتی در ما ریشه دوانیده و اندیشه و افکار ما را تحت نفوذ خود قرار داده است. ما در ذهن خود از دیگران نفرت داریم، در خیال خویش مرتکب زنا میشویم، از دیگران انتقام میگیریم، حسادت میورزیم، بدی دیگران را میطلبیم، خودخواه و مغرور هستیم و طومار گناهانمان طولانی است.
خداوند چون پاک و قدوس است، هیچ گناهی را نمیتواند به حضورش راه دهد. گناه بایستی مجازات شود و لذا مسیح به زمین آمده و قالب بشری به خود گرفت تا به جای ایمانداران بر صلیب مجازات شود. وی کفارۀ گناهان ایماندارانش را با خون خود پرداخت. او یگانه نجاتدهنده و میانجی بین انسان و خداست. تنها در مسیح بخشودگی و آمرزش از گناهان یافت میشود. این حقیقتی است که تمام پیامبران واقعی خداوند بدان اشاره میکنند. «و جمیع انبیا بر او شهادت میدهند که هر که به وی ایمان آورد به اسم او آمرزش گناهان را خواهد یافت» (اعمال رسولان ۱۰: ۴۳)
۵. تنها مسیح است که قادر است با شما همدردی کند.
آیا احساس تنهایی و جدا افتادگی میکنید؟ آیا کسی نیست که شما را درک کند؟ آیا نیاز به کسی دارید تا با شما همدردی کند و معنی غم و رنج و سرخوردگی را بداند و آنرا تجربه کرده باشد؟
همۀ ما در زندگیمان با رنجها و سختیهایی روبرو میشویم که بسیار شخصیاند. به قول آن نویسنده: «در زندگی زخمهایی هست که نمیشود آنها را به کسی گفت» زیرا اگر هم بگوییم فایدهای ندارد و کسی به عمق رنجمان پی نمیبرد. چیزی که از درون ما آزار میدهد و طعم حیات را در کاممان تلخ میسازد، به علاوۀ حس بیپناهی و بیکسی.
در چنین بحران غیرقابل وصفی، تنها مسیح است که میتواند به شما یاری رساند. زیرا او خدای متعال است که وارد قالب بشری شد تا شریک همۀ تجربهها و لحظات تاریک بشری گردد – بدون گناه. او به تجربه از درد تنهایی، سوء نیت اطرافیان، تهمت و افترا، گرسنگی، خستگی و رنج و دردهای بدنی آگاه است.
او که به زمین آمد تا ما را با خداوند آشتی دهد، در تمامی سختیها و مرارتهای زندگی به سان ما آزموده گشته و به تجربه با آنها آشناست و زمانی که بسویش دست دعا برمیداریم به یاریمان خواهد آمد. «زیرا کاهن اعظمی نداریم که نتواند همدرد ضعفهای ما بشود، بلکه در هر چیز مثل ما آزموده شده، بدون گناه.» (رساله عبرانیان ۴: ۱۵)
۶. تنها مسیح است که دوست و حامی شما خواهد بود.
در اندیشۀ مسلمین «خدا» نیرویی مهیب و عظیم و فاقد هر گونه احساسی است. چگونه کسی میتواند عاشق چنین «نیروی بدون احساسی» شود؟ مکتب صوفیها و پیروانش بیهوده سعی کردند تا پاسخی برای این معضل پیدا کنند. اما عشق به این نیروی متعال آسمانی غیرممکن است. چنانکه هیچ فرد عاقلی نمیتواند عاشق «نیروی جاذبه» شود. برای همین هم صوفیان چارهای نداشتند جز اینکه با بنگ و افیون و دوغ وحدت وارد عرصه خیال و عشق به خدا شوند.
خدایی که به ما احساسات را داده خود منشأ عشق، محبت، راستی، وفاداری و نیکی است. مسیح پیروانش را بنده و برده خطاب نمیکند، بلکه آنها را دوستان خود میخواند و چون دوست با ایشان رفتار میکند. «دیگر شما را بنده نمیخوانم زیرا که بنده آنچه را که آقایش میکند نمیداند. اما شما را دوست خواندهام زیرا که هرچه از پدر شنیدهام به شما بیان کردم.» (انجیل یوحنا ۱۵: ۱۵) دوستی که جان خود را بر روی صلیب برای نجات دوستدارانش فدا کرد. چه دلیل دیگری برای اثبات دوستیش میخواهید؟
چه دوستی بهتر از خداوند؟ دوستی که در زمان بحران و ناملایمات زندگی به یاریتان بشتابد. او که توان انجام هر کاری را دارد و حل هیچ مشکلی برایش ناممکن نیست. دوستی که دعای ایماندارانش را میشنود و به آن پاسخ میدهد. یکی از تجربههای شیرین نوایمانداران مسیحی این است که پاسخ دعاهایشان را از خداوند میگیرند. او بارها و بارها در تنگناها به یاریشان آمده و با پاسخ به دعای ایشان دوستی خود را اثبات نموده است.
اگر پدرانتان از روی سادگی، تنبلی و یا ترس سر تسلیم فرود آورده و باورهای موروثی را بدون تحقیق و پرس و جو، به عنوان حقیقت پذیرفتند، اما شما این حق را دارید که خدای زنده و حقیقی را برگزینید. خدای محبت را که حتی به دشمنانش نیز نیکی میکند، خدایی که از مرگ شریران خشنود نمیگردد بلکه میخواهد تا همه نجات یابند. خدایی را انتخاب کنید که به خاطر محبتش به گناهکاران، ملکوت جلال را ترک کرده، به زمین آمد و تحقیر شده و رنج کشید تا ما رنج نکشیم. خدایی که مجازات ایماندارانش را خود متحمل شد تا آنها رستگار شوند.
به مسیح مصلوب بنگرید، آنچه که دستها و پاهای او را بر صلیب نگاه داشت، نه آن میخها بلکه محبت بیکرانش بود. او شما را از بندگی به دوستی و به ملکوت پدرش میخواند؛ به آزادی از گناه و مجازات آن. از باورهای گذشته و گناهانتان توبه کرده بسوی خداوند روی کنید. خدای زنده را انتخاب کنید و اگر با صمیم قلب او را بخوانید، بدون شک شما را خواهد پذیرفت. آنگاه و تنها آن زمان است که درستی همۀ این شواهد را به تجربه درخواهید یافت.
نوشتۀ دکتر زرین قلوب