«خداوند وی را گفت، همانا شما ای فریسیان بیرون پیاله و بشقاب را پاک می سازید ولی درون شما پر از حرص و خباثت است…وای بر شما ای فریسیان که ده یک از نعناع و سداب و هرگونه سبزی را میدهید اما عدالت را نایده میگیرید و از محبت خدا غافلید. اینها را باید بجا آورید و آنها را نیز ترک نکنید» (انجیل لوقا ۱۱: ۳۹ و۴۲)
یکی از گروههای مذهبی که در روایت انجیل بارها با آنها روبرو میشویم، فریسیها هستند؛ افراد برجستۀ مذهبیای که خود را معلمین و رهبران قوم یهود میدانستند. ایشان خود را متخصص و خبره در شریعت موسی دانسته و گمان داشتند که با حفظ ظاهر شریعت، فرد نزد خداوند پذیرفته میشود. به عبارتی، اگر فردی دستورات و قوانین شریعت را به دقت حفظ کند، آنگاه خداوند را خشنود ساخته و به ملکوت خداوند میرسد.
اما چنین آموزهای برخلاف تعالیم کتاب مقدس است؛ خداوند پس از دادن احکام دهگانه به قوم یادآورشده بود که او حفظ کامل شریعت و بدون ذرهای سرپیچی از آن را میخواهد و هرکس که یکی از کوچکترین آن احکام را بشکند، در نظر او ملعون است و به حضورش راه ندارد. (سفر تثنیه ۲۶ :۲۶-۱۵) حفظ کامل تمامی احکام خداوند در تمامی دوران زندگی، از دست هیچ بشری برنمی آید و همۀ ما مرتکب خطا و گناه میشویم. هدف خداوند از دادن احکامش این نبود که بواسطه حفظ آنها کسی وارد ملکوت خداوند شود، بلکه تا وسعت و عظمت گناه را به ما نشان دهد و نیاز ما را به فیض خداوند. (رسالۀ رومیان ۵ : ۲۰) تمامی آداب و رسوم دین یهود به عنوان نماد و نشانههایی بود بر مسیح و کاری که او برای نجات قوم خویش انجام خواهد داد. احکام خداوند بایستی به آنها نشان میداد که هر یک از آنها خاطی و گناهکار است و نیاز به یک ‹بز بلاگردان› و یک ‹قربانی› دارد تا گناه وی را به گردن بگیرد.
فریسیان اما به پوستۀ خالی مذهب چسبیده و مغز آن را به دور انداخته بودند. ایشان تنها به ظاهر احکام و شریعت خداوند توجه داشتند و نه به معنای باطنی و روحانی آن. آنها به مرور زمان سیستم پیچیدۀ مذهبی را که بر پایه انجام پارهای از اعمال و پرهیز از کارهای دیگر بود، برپا کرده بودند و به عامۀ مردم نیز تعلیم میدادند که یگانه راه پذیرفته شدن در نزد خداوند، از راه پیروی دقیق از این دستورات است. به گفتۀ خداوند ما، ایشان سنت بشری را جایگزین احکام خداوند کرده و با آن شریعت خدا را بی اثر ساخته بودند. (انجیل متی ۱۵: ۶)
در بینش دینی یک فریسی آنچه که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود حفظ دقیق روز سبّت مطابق سنت پدران، شست و شوی ظروف، روزه داری و پرداخت مالیات معبد و ده یک بود. فریسیها برای هریک از این موارد، قوانین خاصی را صادر کرده و به دقت بدانها پایبند بودند. آنها عقیده داشتند که جلب رضایت خداوند، تنها از راه انجام اعمال مذهبی به شیوۀ سنت پدران است و کسی که آن کارها را به درستی انجام دهد، خداوند را خرسند ساخته و سزاوار دریافت پاداشی ابدی است.
این طرز تفکر اشتباه باعث پیدایی دو مسأله شده بود. اول اینکه، فریسیهای ظاهرپسند گمان میبردند که افرادی متقّی و پارسا هستند. آنها دچار غرور شده و دوست داشتند در صدر مجالس نشسته، ردای بلند پوشیده و انتظار داشتند که مردم در کوچه و بازار به آنها احترام بگذارند. فریسیها به دیگران به دیدۀ تحقیر نگاه کرده و خود را به مراتب بهتر از عامۀ مردم می پنداشتند، تا حدی که حتی دیگران را از نظر شرعی ناپاک دانسته و امکان نداشت که حتی با افراد گناهکار بر سر یک سفره بنشینند. به همین دلیل از رفتار خداوند ما حیرت داشته و بر او ایراد میگرفتند که چرا وی با گناهکاران و باجگیران غذا میخورد؟ (انجیل متی ۹ :۱۱) غرور ناشی از انجام کارهای مذهبی، مانع این بود که دریابند در نظر خداوند آنها نیز مثل بقیۀ مردم، گناهکارانی بیش نیستند.
دوم اینکه فریسیان خود را بینیاز از فیض خداوند میدیدند. آنها نیازی به بخشش گناهانشان نداشتند، زیرا اولأ که خود را بری از گناه می پنداشتند و دومأ گمان داشتند که اعمال کافی برای ورود به بهشت و ملکوت خداوند انجام دادهاند. به همین دلیل آنها نیازی به یک نجات دهنده نداشتند تا بار گناهانشان را به دوش بکشد. آنها جلال را از خداوند ربوده و به خویشتن داده بودند. پیام انجیل برای آنها بیفایده و احمقانه بود زیرا آنها نیازی به فیض نجات بخش خداوند نمیدیدند .
مسیح بارها در تعالیم و سخنانش بطلان چنین اندیشهای را به همه خاطر نشان ساخت. در یک مورد با آوردن این مثال به آنها هشدار داد که کاملأ در اشتباه هستند؛ «دو نفر، یکی فریسی و دیگری باجگیر به هیکل(معبد) رفتند تا عبادت کنند. آن فریسی ایستاده بدین طور با خود دعا کرد که خدایا تو را شکر میکنم که مثل سایر مردم حریص و ظالم و زناکار نیستم و نه مثل این باجگیر. هر هفته دومرتبه روزه میدارم و از آنچه پیدا میکنم ده یک میدهم. اما آن باجگیر دور ایستاده نخواست چشمان خود را به سوی آسمان بلند کند بلکه به سینۀ خود زده گفت خدایا برمن گناهکار ترحم فرما. به شما میگویم که این شخص پارسا شمرده شده به خانۀ خود رفت به خلاف آن دیگر.» (انجیل لوقا ۱۸ : ۱۴-۱۰)
چنین تعلیمی کاملأ متضاد با تعالیم فریسیها بود و نمیتوانستند و نمیخواستند که آن را بپذیرند.ایشان با خود میاندیشیدند که؛ آیا میگویی من حتی از یک باجگیر نیز نزد خداوند ناپسندتر هستم؟ آیا من نیز چون یک باجگیر نیاز به ترحم و فیض خدا دارم و باید گناهانم بخشوده شود؟ نه، ایشان گمان داشتند که بسیار زاهد و خداپرست هستند و به خاطر اعمال پارساگونهشان خداوند از آنها خشنود است. آنها نیازی به فیض خداوند و مغفرت گناهانشان نداشتند. فردی که چنین تعلیمی را به مردم میداد بایستی از میان برداشته شود. در کتاب مقدس آمده که فریسیها قصد نابود ساختن و از میان برداشن خدایی را داشتند که فیض و بخشش گناهان را به رایگان به همۀ توبه کاران عطا میکرد. (انجیل متی ۱۲: ۱۴)
فریسیها در زمان ما
چنانکه در این آیات آمده، یکی از خصوصیات فریسی های این بود که « بیرون بشقاب و پیاله را پاک میکردند ولی درونی آکنده از حرص و خباثت داشتند» کمی تأمل در این نکته این سؤال را به ذهن میآورد ؛ آیا جامعۀ اسلامی ایران بدست چنین افرادی اداره نمیشود؟ به هریک از رؤسای مملکت نگاه کنیم، یک فریسی را میبینیم.
کتاب مقدس از ما میخواهد که به رهبران جامعه احترام بگذاریم و ما قصد توهین به هیچ یک از آنها را نداریم. اما عامۀ مردم به آنها نگاه میکنند و و خیال میکنند هر چه که ایشان میگویند باید درست باشد. به این دلیل است که لازم است ریاکاری آنها و بطلان عقیده شان نشان داده شود. به عنوان نمونه، امام جمعه محترم شهرستان شما با ماشین بنز ضدگلوله هر روز جمعه به مسجد میآید و در خطبه هایش حرص و آز را به شدت نفی میکند. وی افتخار میکند که مثل دیگران ظالم و زناکار نیست و اعمال مذهبی اش را بدقت به جا میآورد. اگر به او اجازه دهید، ساعتها علیه ظُلم، زناکاری و جنایتهای دیگران سخن میگوید. او آمریکا و اسرائیل را جنایتکار میداند اما حرفی از زندان مخوف اوین و بازداشتگاهها و شکنجهگاه های مخفی حکومت نمیزند. ایشان به مردم میگویند که برای رستگاری و رفتن به بهشت به اعمال نیک نیاز دارند و خداوند بهشت را بدون بهانه به کسی نمیدهد! دقیقأ خلاف کلام خداوند، زیرا وی از محبت خداوند و فیض او غافل است.
خداوند این فریسیها را به خوبی می شناخت که چگونه از عدس و لوبیا خمس میگیرند اما عدالت را نادیده میگیرند و از محبت خدا بیخبرند.
فریسی در درون
مشکل ما این است که هریک از ما در زیر عبای خود یک فریسی پنهان کردهایم؛ اگر به ما گفته شود که ما نیز گناهکاریم و نیاز به یک ‹نجات دهنده› داریم، در پاسخ خواهیم گفت: اما من نه حکم اعدام کسی را صادر کردهام و نه کسی را به قتل رساندهام. برعکس، تا جایی که از دستم برآمده به دیگران کمک کرده و چندان هم آدم بدی نیستم. خدا شاهد است که من در مقایسه بادیگران فردی به مراتب بهتر و صالح تر هستم.
ما نه خود را درست میشناسیم نه شناخت درستی از خداوند داریم؛ افکار ما نسبت به خودمان افکاری مثبت و خوب است درحالیکه افکاری که دربارۀ خداوند داریم، کاملأ منفی است. ما اگر کیسۀ پولی را پیدا کنیم، به هیچ روی از آن نمیگذریم زیرا میدانیم که از آن نفعی به ما خواهد رسید. اما به راحتی از خدا میگذریم و او را نادیده می انگاریم. زیرا انتظار نداریم که هیچ نفعی از او به ما برسد! به همین دلیل بدون او میخوریم، بدون او به خواب میرویم، بدون او خرید و فروش میکنیم، بدون او زندگی میکنیم و با شادمانی حاضریم تا بدون او بمیریم. زیرا خیال میکنیم که خداپرستی باعث زندگی پرملال و اندوه بار میشود. ما خداوند را مسبب همۀ بدبختیها و مصائبمان میدانیم. تنها اوست که همۀ این بلاها، بیماریها و رنجها را بر سر آدمیان آورده است. او خدایی است قهّار و جبّار که اوامرش زندگی ما را محدود میسازد و مانع شادی و خوشی ما میشود. در نهایت هم ما را به جهنم می افکند تا در آنجا تا به ابد عذابمان دهد!…این است فکر ما از خداوند. یک فریسی در درون ما هست که هم عدالت را نادیده میگیرد و هم از محبت خدا بیخبر است.
ما عدالت را نادیده میگیریم؛ بدین معنی که نمیتوانیم بپذیریم که خداوند عادل بایستی گناه را مجازات کند. هر آنچه که بر سر ما آمده از عواقب گناه است. از سویی عدالت خداوند مطلق و انعطاف ناپذیر است و کوچکترین گناهان، ما را برای همیشه از خداوند قدوس جدا میسازد. ما از یاد میبریم که فرشتگان یاغی به خاطر یک گناه برای همیشه از حضورش رانده شدند. اگر به ما مهلت کوتاهی در این حیات داده شده تا از آن سود برده و توبه کنیم، خیال میکنیم که خداوند نسبت به گناه بیاهمیت است.
به علاوه ما از محبت خدا بی خبریم؛ ما نمیدانیم که خدایی که ما را با احساسات آفریده، خود دارای کمال احساسات است. او خدای محبت است و چون میداند که عدالتش هیچ راه گریزی برای گناهکاران باقی نمیگذارد، خود به میان ما آمده تا به جای ما مجازات شود تا ما به رایگان بخشوده شویم. از آنجا که هریک از ما در جسم فیزیکی خود مرتکب گناه شدهایم و بایستی مجازات شویم، خداوند نیز همچون ما قالبی بشری به خود گرفت تا مجازات ما را در پیکری بشری متحمل شود. چون این مجازات ابدی است و هیچ انسانی قادر به از میان برداشتن آن نیست، لذا تنها ‹خدا-مرد› میتواند گناه را از میان بردارد. وقتی که مسیح بر صلیب کشیده شد، به ارادۀ مقدر خداوند، بار گناهان تمامی ایماندارانش بر او قرار گرفت و خداوند ‹پسر یگانه زادش› را به جای آنها مجازات کرد. ذات الهیاش، مسیح را یاری رساند تا در قالب بشری، مکافات ازلی را در بدن و روح خود خاموش سازد. مسیح، آتش جهنم ایماندارانش را با مرگ خود بر صلیب، فروکش کرد. این است محبت خداوند که ما از آن بی خبریم.
برخورد مسیح با فریسیها
آیا مسیح که به گفته کلام خداوند تمامی قدرتها در آسمان و زمین را در اختیار دارد، از این قدرت استفاده کرد تا دشمنانش را نابود سازد؟ آیا او صاعقه ای از آسمان نازل کرد تا فریسی ها را از میان بردارد؟ حتی در یک مورد شاگردانش نیز او را ترغیب به این کار کردند. اما پاسخ او چه بود؟
یکی از شگفتی های کتاب مقدس این است که خدایی را به ما معرفی میکند که حتی به دشمنانش نیز محبت کرده و نیکی می رساند. همان فریسی هایی که در طول خدمت زمینی اش بدقت مراقب او بودند تا بهانهای بر علیه اش گیر آورند، همانها که نقشۀ دستگیری و از بین بردنش را داشتند، اگر او را به خانهاش دعوت کردند، بدانجا رفت.(انجیل لوقا ۷ :۳۶) او با ایشان بر سر یک سفره نشست و بدانها ضرورت تولد تازه را یادآور شد. خداوند بسیاری از این فریسی ها را نجات داده و رستگار نمود. تنها یک مورد را در اینجا ذکر میکنیم: یکی از این فریسی ها به نام ‹سولس›، بدل به دشمن خونی کلیسای تازه پا شده بود. در کلام آمده که وی خانه به خانه بدنبال یهودیانی که به مسیح ایمان آورده بودند، میگشت تا آنها را یافته و به زندان افکند.(اعمال رسولان ۸ :۳) حتی زمانی که استیفان را به دلیل ایمانش به مسیح، سنگسار کردند، سولس بدان کار راضی بود.
خداوند با این دشمن خود چه کرد؟ هر دین بشری، مرگ و نابودی دشمنان خدایش را نه تنها جایز بلکه ضروری میداند. اما خدای زنده و واقعی به دشمنانش محبت میکند. محبت و فیض خداوند نه تنها سولس را بخشوده و رستگار نمود، بلکه وی را یکی از رسولان کلیسا ساخت. آری! هم او که زمانی ایمانداران را به زندان میافکند، بدل به یکی از بنیانگزاران کلیساها شد. محبت خداوند، یک فریسی خشکه مذهب قاتل را تبدیل به ‹پولس رسول› کرد که حاضر بود جانش را نیز بدهد تا دیگر یهودیان نیز مثل او به خدای محبت؛ عیسی مسیح، ایمان آورند. این است دین و ایمان واقعی که دشمنان را پذیرفته، رستگار ساخته و از درون تغییر میدهد.
اگر خداوند به دشمنان خود به این اندازه محبت میرساند چرا باید از او فراری بود؟ چرا تأمل میکنیم؟ ریشۀ بی اعتمادی ما به خداوند چیست؟ آیا به خاطر ریاکاری و دورویی افراد دیندار است که ما نسبت به خداوند این افکار بد را داریم؟ آیا فریسیهای جامعه ما را از دین و دینداری متنفر و بیزار کردهاند؟ آیا ما نیز از محبت خداوند غافلیم؟
ای دوستان، موقعیت خود را نسبت به خدای محبت در نظر بگیرید؛ آیا او دوست شماست؟ آیا او را میشناسید و او به دعاهای شما پاسخ میدهد؟ وگرنه، چه جای تأمل است؟ امروز اگر دعوت او را میشنوید، توبه کرده و به مسیح خداوند ایمان آورید. به تنها نجات دهنده آدمی؛ او که حاضر بود به خاطر محبت خداییاش به جای شما بر صلیب رنج کشد. به او ایمان آورید، زندگی خود را به وی سپرده و به او اعتماد کامل کنید. حتی از او بخواهید که این ایمان نجات بخش را به شما بدهد. اگر با تمام وجود و خلوص نیـت، توبه کرده و به مسیح ایمان آورید، قطعأ و بدون شک، رستگار خواهید شد.
نوشته دکتر زرین قلوب