و یهودیان سنگها را برداشتند تا او را سنگسار کنند. عیسی به آنها جواب داد که من بسیار کارهای خوب از جانب پدر خود به شما نموده‌ام. به خاطر کدامیک از آنهاست که شما مرا سنگسار می‌کنید. یهودیان به او جواب داده گفتند: برای کار خوب تو را سنگسار نمی‌کنیم بلکه برای کفر و به خاطر اینکه تو انسان هستی و خود را خدا می‌گردانی» (انجیل یوحنا ۱۰: ۳۱-۳۳).

در تعالیم دین اسلام هیچ گناهی بالاتر از شرک نیست. به هریک از مسمان‌زاده‌ها از زمان کودکی چنین آموخته می‌شود که اللّه خدای بخشنده و مهربانی است که همه گناهان مسلمین را خواهد آمرزید به غیر از یک گناه که اگر آنرا مرتکب شوند، بخششی در کار نبوده و در عوض عاقبت هولناکی در انتظارشان خواهد بود.

این گناه همانا «گناه شرک» یا قائل شدن شریکی برای اللّه است. زیرا او خدای یکتا و قدرقدرتی است که هیچ نیازی به شریک ندارد. کسی که مرتکب این گناه شود، نبایستی امید به بخشش داشته باشد و قطعاً تا به ابد به آتش جهنم سپرده خواهد شد.

عدالت غریب اسلامی

بگذارید لحظه‌ای به این حکم بیاندیشیم: یک فرد مسلمان می‌تواند در تمام طول عمرش دروغ بگوید، سر دیگران را کلاه بگذارد، همسر خود را کتک بزند، چندین زن را به زناشویی گرفته و در زنا عمری را سپری کند،آبروی دیگران را بریزد، فحاشی کند و جلو خشم خود را نگیرد و خلاصه هر گناه دیگری را نیز مرتکب شود و سرانجام اللّه او را بخاطر یکی دو عمل مذهبی و ریاکارانه‌اش به بهشت می‌فرستد. اما لازم است تا فقط یکبار برای اللّه شریکی قائل شود و همین کافی است برای عذاب بی پایان اُخروی‌اش! این دیگر چگونه عدالتی است؟

اگرچه چنین حکمی تا حدی غریب به نظر می‌رسد اما علتی برای آن وجود دارد: باور به این ادعا، ترس و عدم اطمینان شدیدی در فرد ایجاد می‌کند. نطفه این ترس و وحشت که از سالهای ابتدایی زندگی در ذهن فرد گذارده شده، بتدریج ریشه عمیقی می‌گیرد و ذهن او را در قبال کلام خداوند فلج می‌سازد. یک مسلمان زاده به محض شنیدن کلام خداوند و دعوت به ایمان به خداوند عیسی مسیح با هراس از آن سر باز زده و گویی دست بر گوشهاش می‌گذارد تا کلام شرک آمیز را نشنود! او با زندگی و اعمال مذهبی‌اش کاملاً راضی است و تنها اشتباهی که نمی‌خواهد مرتکب آن شود، ارتکاب به گناه شرک و سقوط به جهنم است.

شاید این ترس در شما هم باشد. نویسنده این سطور با شما احساس همدردی می‌کند زیرا به تجربه از این اضطراب تلخ آگاهی دارد. لذا بگذارید به کلام خداوند در این باره نگاه کنیم تا نوری براین تاریکی بیفکند.

کلام خداوند چه می‌گوید

خداوند پس از بیرون آوردن قوم خود از سرزمین مصر، بر فراز کوه سینا احکام ده گانۀ خود را نقش شده بر لوحی سنگی به موسی داد تا آنها را به قوم ارائه کند. این احکام در باب ۲۰ کتاب خروج ثبت شده‌اند. بدلیل اهمیت این احکام، موسی پیش از ترک این دنیا، و قبل از ورود باقی‌مانده‌های قوم به سرزمین موعود، تمامی قوم بنی اسرائیل را گرد آورده و این احکام را به آنها یادآوری کرد. موسی به قوم چنین گفت:

«خداوند خدای ما عهدی با ما در حوریب بست. خداوند این عهد را با پدران ما نبست بلکه با ما که همگی ما امروز در اینجا زنده هستیم… و او گفت، که منم خداوند خدای تو که تو را از زمین مصر، از خانه بندگی بیرون آوردم. تو را در حضور من خدایان غیر نباشد.» (کتاب تثنیه ۵: ۲- ۷)

این آیات اشاره به عهدی می‌کند که خداوند با قوم خود بست (عهد قدیم). در این معاهده، خداوند قول می‌دهد که خدای آنها بوده و آنها را از هر دشمنی حفظ کرده و به سرزمین موعود برساند. شرط دریافت این برکات این بود که قوم بایستی احکام خداوند را حفظ می‌کردند. «تو را در حضور من خدایان غیر نباشد» حکم اول از احکام ده گانه است.

خداوند با حکم فوق قوم برگزیده‌اش را از پرستش ”خدایان غیر“ به شدت منع می‌کند. زیرا ساکنین سرزمین های مجاور، همه به خدا یا نیرویی آسمانی اعتقاد داشتند و آنها را در قالب بت یا تمثالی می‌پرستیدند. مطابق این آیه هر خدایی که صفات الوهی یهوه را نداشته باشد، خدایی غیر محسوب شده و پرستش او منع گردیده است.

یادآور می‌شویم که بین قوم برگزیده و خداوند، معاهده‌ای برقرار بود و مثل هر قراردادی در آن شرایطی بود که طرفین ملزم به حفظ آن بودند. یکی از شرایط معاهده این بود که، اگر قوم به سوی خدایی غیر روی می‌کرد (گناهی که بنی اسرائیل در طول تاریخشان بارها و بارها مرتکب آن شدند) خداوند نیز دست از محافظت و برکت بدانها بر می‌داشت (تاریخ حملات ساکنین سرزمین‌های اطراف و ویرانی شهرهای اسرائیلیان به عنوان درسی عبرت در کتاب مقدس مکتوب است).

خداوند چون قوم را بسیار دوست می‌داشت و آنها را از میان تمامی مردمان برای خود برگزیده بود، لذا از هر گونه خیانتی بدین عهد بیزار بود. در نظر خداوند، روی کردن قوم اسرائیل به سوی خدایان دیگر، چون به بستر رفتن زنی با مردی غریبه در حضور شوهرش، خیانتی بسیار پلید یه شمار می‌رفت و لذا از آن منع شده بودند. به همین دلیل است که خداوند می‌گوید: تو را در حضور من خدایان غیر نباشد!

این رابطه مقدس همواره بین خداوند و ایمانداران واقعی‌اش وجود دارد. اساس و جوهر این رابطه، عشق و محبت است. ایمانداران مسیحی محبت بی‌شائبه خداوند را در زندگی خود حس و تجربه می‌کنند. نقطه اوج جلوه این محبت، به زمین آمدن و رنج کشیدن خداوند عیسی مسیح است برای قوم برگزیدۀ خویش. کلام خداوند می‌گوید: «محبتی بیش از این هیچ‌کس ندارد، که کسی جان خود را براه عزیزان خود بنهد». (انجیل یوحنا ۱۵: ۱۳)

مسیح شریک خدا نیست

در هیچ جای از کلام خداوند نمی‌خوانیم که مسیح خود را شریک خداوند بخواند. مسیح آنگونه که در کلام آسمانی کتاب مقدس به ما معرفی شده، همان خدایی است که احکام ده گانه را به موسی داد. او تمامی صفات الهی را داراست. مسیح جلوۀ ذات خداست و جدای از او شناخت خداوند غیر ممکن است.

او چنانکه عده‌ای به خطا گمان می‌برند،تنها یک پیامبر نیست. او به زمین آمد، قالب بشری به خود گرفت تا قوم برگزیدۀ خود را از اسارت گناه رهایی بخشیده و به ملکوت آسمان برساند. همانگونه که موسی قوم را هدایت کرد و خداوند آنها را از سرزمین مصر نجات داد. خداوند عیسی مسیح نیز با قدرت الهی خویش ایماندارانش را از گناه و مجازات آن رهایی بخشیده و به سرزمین موعود (بهشت) می‌رساند.

هدف از آمدن عیسی مسیح این نبود که پیامی بیاورد. او آمد تا هر آنچه را که پیامبران پیشین راجع به او نبوت کرده بودند به انجام رساند. او «نجات دهنده‌ای» است که پامبران پیشین دربارۀ آمدنش به مراتب نبوت کردند. آئینهای پرستشی قوم یهود و قربانی‌هایی که در معبد می‌گذراندند، به طور تمثیلی اشاره به کار مسیح داشت.

همان خدایی که در بالای کوه با موسی روی در رو سخن گفت، زمانی که عیسی مسیح بشارت خود را آغاز کرد، وی را خطاب کرده،چنین گفت: «…و عیسی غسل تعمید یافته بی تأمل ازآب بیرون آمد که…ناگاه آوازی از آسمان رسید به این مضمون که، این است فرزند محبوب من که از او خشنودم.» (انجیل متی ۳: ۱۶-۱۷) همان خدایی که موسی را فرمان داد تا از خدایان غیر پرهیز کند، ما را فرا می‌خواند تا به فرزند محبوبش ایمان آوریم.

عیسی تمامی مریضان را با قدرت خود شفا داد. او مردگان را با قدرت خود زنده ساخت و در نهایت با رستاخیز خود از مرگ بر دشمن غایی غلبه نمود و ادعای خود را ثابت کرد که او برابر با خدای پدر و روح القدس است. در عهد جدید آیات فراوانی وجود دارد که به واقعیت الوهیت عیسی مسیح دلالت می کند. به عنوان نمونه انجیل یوحنا ۵: ۱۷ تا ۲۹.

عیسی در عهد قدیم

آنچه مسیح در زمان بشارتش بر روی زمین بر آن اصرار می‌نمود، موضوعی تازه و ساخته و پرداختۀ وی نبود. یهودیان با ایمان، انتظار آمدنش را داشتند تا ایشان را رهایی دهد. آنها به خوبی با نبوتهای کتاب مقدس درباره مسیح و کاری که انجام خواهد داد، آشنا بودند.

در مکاشفات عهد عتیق، که خداوند آنها را بتدریج برای قوم خود فرستاد، جلوۀ حقیقی عیسی مسیح بدقت برای ما ترسیم شده است. او چون موسی، نجات دهندۀ قوم خویش است؛ او انسان و پسر انسان خوانده می‌شود؛ با او از عنوان خدای متعال نیز یاد شده است؛ او دارای صفات الهی است؛ او یگانه انسان-خداست.

(پیدایش ۳: ۱۵؛ مزمور ۲: ۷؛ مزمور ۴۵: ۶ و۷؛ مزمور ۱۰۲: ۲۵ تا۲۷؛ اشعیاء ۷: ۱۴تا۱۶ و ۹: ۶ تا۷ و باب ۵۳؛ دانیال ۷: ۳؛ ذکریا ۱۰: ۱۲؛ ملاکی ۳: ۱)

حال چه باید کرد؟

امکان دارد که شما جویای حقیقت باشید. امکان دارد که خداوند کاری را در درونتان آغاز کرده و شما را تشنۀ پارسایی و یافتن حقیقت کرده باشد. شاید سعی کرده‌اید تا با اعمال مذهبی خود را به خداوند نزدیک کرده و او را خشنود سازید، ولی هنوز خلایی در درونتان هست. شاید هم شیوع دروغگویی و ریاکاری، شما را از هر نوع مذهب و ایمانی متنفر ساخته و از شنیدن آن حالت تهوع بهتان دست می‌دهد! شاید از خود پرسیده باشید که، آیا واقعاً آنچه از خردسالی به ما باوراندند حقیقت دارد؟ و چرا این مذهب کسی را خوشبخت نساخته و آنها را به آدمهای بهتر و شرافتمندتری تبدیل نکرده، بلکه برعکس آنها را منفورترین آدمیان ساخته است؟

شاید هم دچار هزاران شک و تردید هستید و نمی‌توانید هر مطلبی را به راحتی بپذیرید. شاید گمان می‌برید که همه مذاهب شبیه هم هستند و با یکدیگر فرق چندانی ندارند. شاید کاملاً ضد‌ خدا شده‌اید! حتی اگر از خداوند نفرت دارید، برای شما امید هست زیرا نویسندۀ این سطور نیز زمانی چون شما دشمن دین و خدا بود! بلی، عیسی مسیح حاضر به پذیرفتن بدترین گناهکاران است.

در هر شرایطی که باشید، خداوند به شما امید می‌دهد. او شما را دعوت می‌کند تا به سوی او آمده و از راه ایمان به عیسی مسیح و اعتماد کامل به کار او بر روی صلیب – و نه از راه انجام اعمال مذهبی خودتان – رستگار شوید. او گرانباران و خسته‌دلان را به خود می‌خواند تا آمده و آرامش یابند. آرامشی که این دنیا و سیستم‌های مذهبی قابل به دادن آن نیستند. اگر هنوز کتاب مقدس را نخوانده‌اید، نسخه فارسی آنرا تهیه کرده و با دعا مطالعه کنید تا خدای زنده را یافته و نجات یابید.

امروزه نیز پیروان غیور دین جاهلی سنگ برداشته تا ایمانداران به مسیح را سنگسار کنند. زیرا مسیح رستگاری و حیات جاودان را به رایگان، بدون بهانه و از راه ایمان به پیروانش هدیه می‌کند. او که خدای محبت است و به دشمنانش نیز نیکی می‌کند، بار تمامی گناهان قوم خویش را بر دوش گرفته و بر روی صلیب عذاب ازلی آن گناهان را در روح و جسمش متحمل شد تا دوستدارانش عذاب نکشند. او دوستی است که جانش را فدای دوستانش کرد.

شاید به خاطر آنچه که از کودکی به شما باورانده‌اند، ترس و واهمه دارید. اگر ترس شما از خداوند است که این آیات ثابت می‌سازد ترس شما بیهوده است. اگر از جماعت غیور مسلمان می‌ترسید که مبادا به جرم ایمان آوردن به مسیح شما را به قتل برسانند، به کلام خداوند توجه کنید که می‌گوید: «و از قاتلان جسم که قادر به کشتن روح نیستند، مترسید، بلکه از او بترسید که قادر است بر هلاک کردن روح و نیز جسم در جهنم.» (انجیل متی ۱۰:۲۸)

پس ترس را کنار گذاشته و به کلام تغییرناپذیر و قابل اعتماد خداوند ایمان آورید. به مسیح بنگرید که بر روی صلیب به جای شما عذاب کشید. تنها به او اعتماد کنید. باید از گناهان خود توبه کرده، به سوی خداوند روی برگردانید. آنگاه خداوند شما را چون فرزندان خواهد پذیرفت. آنوقت به تجربه خواهید دانست که هر آنچه در کلام مکتوب است، درست و غیر قابل تغییر است.

نوشته دکتر زرین قلوب