آیا دیدار مسیح در خواب و یا رویا باعث مسیحیشدن ما میشود٬ وگرنه راه ایمان مسیحی چیست؟
«در روزی که در حضور یهوه خدای خود در حوریب ایستاده بودی و خداوند به من گفت، قوم را نزد من جمع کن تا کلمات خود را به ایشان بشنوانم تا بیاموزند که در تمامی روزهایی که بر روی زمین زنده باشند از من بترسند و پسران خود را تعلیم دهند. و شما نزدیک آمده زیر کوه ایستادید و کوه تا به وسط آسمان به آتش و تاریکی و ابرها و ظلمت غلیظ میسوخت. و خداوند با شما از میان آتش متکلم شد و شما آواز کلمات را شنیدید اما صورتی ندیدید بلکه فقط آواز را شنیدید» (سفر تثنیه ۴ :۱۰-۱۲)
کتاب تثنیه مجموعهای است از آخرین موعظههای موسی به قوم اسرائیل، قبل از ورود ایشان به سرزمین کنعان. در این موعظهها، موسی حوادثی را که برای قوم در عرض سی و هشت سال گذشته اتفاق افتاده بود، یادآور میشود و همچنین برکات خاصی را که خداوند به آنها ارزانی کرده بود. موعظۀ موسی که بیش از ۳۵۰۰ سال از قدمتش میگذرد، حاوی پیامی است برای امروز. ما نیز چون مردمی که موسی با آنها صحبت کرد، نیازمند شنیدن و آموختن تعالیم و کلام خداوند هستیم. این کلام تغییرناپذیر، کامل و فرای شرایط زمان و مکان است.
در این آیات موسی اشاره به روزی میکند که خداوند بر فراز کوه حُریب ( نام دیگر سینا) احکام دهگانه را نوشته بر دو لوح سنگی به وی سپرد. قوم اسرائیل که شاهد وقوع آن رویداد بودند، دقیقأ میدانستند موسی از چه موضوعی صحبت میکند. وی به آنها تأکید کرد که «شما آواز کلمات را شنیدید اما صورتی ندیدید» از آنجا که این تعلیم از اهمیت زیادی برخوردار است، در آیه ۱۶ دوباره آنرا تکرار میکند که «شما آواز کلمات را شنیدید اما صورتی ندیدید»
خداوند از این نقطه ضعف آدمی به خوبی مطلع است که؛ آدمی تمایل به پرستش و باور به خدایی قابل رؤیت دارد. همۀ اقوامی که در آن زمان در سرزمین کنعان و نواحی اطرافش زندگی میکردند، چنین خدایی برای خود تراشیده و آن را پرستش میکردند. لذا قبل از ورود به آن سرزمین و سکونت در زمینی که ساکنین آن همگی به این راه خطا کشیده شده بودند، خداوند از طریق موسی به آنها هشدار میدهد تا به یاد داشته باشند که خدای آنها نادیدنی است و ایشان تنها «آواز کلمات را شنیدند
مشتاق به دیدار
همان خدایی که با موسی صحبت کرد و قوم آواز کلامش را شنیدند ولی صورتی ندیدند، جامۀ بشری به خود گرفت و به مدت سی و سه سال بر روی زمین زندگی کرد. یهودیانی که در آن دورۀ خاص میزیستند، نه تنها آواز کلام و مژدۀ انجیل را شنیدند بلکه او را از نزدیک مشاهده کردند. با آمدن مسیح دورهای از تاریخ یهود به پایان رسیده و دوران عهد جدید فرا رسید. با توجه به این حقایق، عدهای گمان میبرند که موعظه موسی برای دورانی متفاوت بوده و عهدی کهنه.
آیا چنین تعبیری درست است و میتوان دلیلی بر صحت آن از کتاب مقدس یافت؟ در پاسخ باید گفت که شناخت و رابطۀ با خداوند همیشه از راه ایمان بوده و هست. بدون ایمان ممکن نیست که حتی خداوند را خشنود ساخت. (عبرانیان ۱۱: ۶) مطالعۀ روایات اناجیل به وضوح به خواننده نشان میدهد که اکثریت قریب به اتفاق یهودیانی که مسیح را در دوران خدمت زمینیاش دیدند و شاهد معجزات و کارهای عظیم او بودند، در نهایت در ناباوری و در گناهان خویش از دنیا رفتند. آنها که صاحب وعدهها بوده و بایستی به انتظار آمدن مسیحای وعده داده شده در نبوتهای پیامبران میبودند، دیدار مسیح هیچ نفعی به حالشان نداشت زیرا به او و تعالیمش ایمان نیاوردند.
مسیح اهمیت ایمان برای دریافت برکات خداوند را به طور عملی به ایشان نشان داد؛ در روایت اناجیل بارها میخوانیم که مسیح بعد از شفای بیمار به فرد شفایافته میگوید، برو که ایمانت تو را شفا داد. تنها دیدار مسیح کافی نبود، بلکه آنچه ضرورت داشت، ایمان به وی بود. به عنوان نمونه میتوان به روایت شمعون فریسی در انجیل لوقا اشاره کرد؛ وی خداوند ما را برای صرف غذا به خانهاش دعوت کرده بود و همزمان زنی گناهکار در آنجا بود که پاهای عیسی مسیح را با عِطر تدهین کرد. مسیح بعد از اینکه به آن زن مژده داد که گناهانش آمزیده شده، به وی چنین گفت: «ایمانت تو را نجات داده است. به سلامتی روانه شو» (انجیل لوقا ۷ :۵۰)
تنها راه نجات و رستگاری از طریق ایمان است. شاگردان مسیح این تعلیم را به درستی فرا گرفتند و رسولانش آن را به کلیسا آموزش دادند. پولس رسول به ایمانداران ساکن قرنطیه مینویسد، «زیرا که به ایمان رفتار میکنیم نه به دیدار» (رسالۀ دوم قرنطیان ۵ :۷) زندگی و رفتار خاص مسیحیان به خاطر ایمان زندهای است که دارند و نه به لحاظ دیدار چیزی که برای دیگران نادیدنی است.
شگفتا که امروزه این نکته مهم به فراموشی سپرده شده است! اغلب اوقات اگر از دوستانی که خود را مسیحی میخوانند سؤال کنیم که چگونه مسیحی شدند، پاسخی به ما میدهند که کاملأ تعجببرانگیز و غیرقابلانتظار ماست! آنها اشاره به خواب و رؤیایشان میکنند، صحبت از فردی نورانی میشود و یا خداوند عیسی مسیح که به صورتی غریب به آنها ظاهر شده و از آنها خواسته که مسیحی شوند. به عبارتی ساده، آنها عقیده دارند که از راه دیدار با خداوند ایمان آوردهاند.
ایمان از راه شنیدن
کتاب مقدس به ما میآموزد که ایمان به خداوند، تنها از راه دریافت کلامش است. کلامی که زنده و حیاتبخش است؛ «لذا ایمان از شنیدن است و شنیدن، از کلام خدا» (رسالۀ رومیان ۱۰ :۱۷) کتاب مقدس، کلامی است بدون اشتباه، قابل اعتماد و برآورندۀ تمامی نیازهای روحانی ایمانداران. این کلام روحانی است و به همین دلیل تعالیمش در نظر افراد نفسانی، جاهلانه و احمقانه میآید. برای درک این کلام آسمانی بایستی دیدگان روحانی ما باز شود؛ بایستی ایمان به ما داده شود تا کلام خداوند را آنگونه که هست، بپذیریم. ایمان، هدیه خداوند است که تنها به برگزیدگان عطا میشود، نه به این دلیل که آنها شایسته دریافتش هستند و یا باهوشتر، مقدستر و بهتر از دیگران میباشند، بلکه به خاطر نیکویی خداوند و به ارادۀ او.
اما زمانی که خداوند ایمان نجاتبخش را به ما عطا میکند، ما را به خواب و خلسه فرو نمیبرد. بخشیدن ایمان مثل عمل جراحی نیست که ما به بیهوشی کامل فرو رویم و وقتی که به هوش آمدیم، ایماندار شده باشیم! بلکه خداوند ابتدا تفکر و اندیشۀ ما را به کار میگیرد؛ در کلامش برای ما دلیل میآورد که چرا باید ایمان آوریم و عاقبت و پیآمد ناباوری چه خواهد شد. او ما را دعوت میکند تا توبه نموده، به گناهانمان پشت کرده و به او روی آوریم. درنتیجه، ما درمییابیم که گناهکار بوده و و تحت غضب خدا هستیم و اگر در این شرایط از دنیا برویم، به هلاکت ابدی خواهیم رسید. از راه شنیدن مژدۀ انجیل ما پی به نیاز خویش به یک نجاتدهنده میبریم. از راه شنیدن کلام خداوند و یا خواندن آن است که در مییابیم مسیح به جای ما بر صلیب رنج کشیده تا ما به رایگان بخشوده شویم.
مسیح از طریق کلام مکتوبش ما را دعوت به ورود به آرامش و ملکوت خداوند میکند. اما مشکل بزرگی وجود دارد؛ ما قادر نیستیم قدمی به پیش بگذاریم! به گفته کلام، ما مُرده در گناهیم. وضعیت ما شبیه آن مرد مفلوجی است که وی را بر بستری خوابانیده، نزد مسیح آوردند. مسیح به آن مفلوج چنین گفت: «برخیز و بستر خود را برداشته به خانه خود روانه شو. درحال برخاسته به خانۀ خود رفت» (انجیل متی ۹ :۷-۶) به همین نحو نیز خداوند در کلامش از ما میخواهد که به یگانه پسرازلیاش ایمان آوریم. خداوند میداند که به خودی خود ناتوانیم و اگر به حال خویش رها شویم -چون آن مفلوج- قادر به هیچ حرکتی نیستیم. لذا همچنانکه ما کلام را میشنویم و گویی قصد داریم که ایمان آوریم، خداوند به یاری ما شتافته و ایمان را به ما میبخشد.
مثالی به ما کمک میکند تا نقش خود را در دریافت ایمان بهتر درک کنیم؛ کودکی تازه پا را درنظر بگیرید که میخواهد اولین قدمهایش را بردارد، اما به تنهایی حتی نمیتواند سر پایش بایستد. وقتی که مادرش دستهای او را گرفته و با مَحبت و ملایمت یاریاش میکند تا قدم اول را بردارد، کودک دچار شادی فراوانی میشود زیرا خیال میکند، این خود اوست که به راه افتاده است! این مثال توصیف کنندۀ لحظهای است که ما ایمان میآوریم؛ ما نیز چون آن طفل، ناتوان از برداشتن حتی یک گام کوچک هستیم، اما خداوند نه تنها ما را دعوت به بازگشت به سویش میکند، بلکه به ما توان آن را نیز میبخشد. گویی چون پدری مهربان، دست ما را میگیرد تا اولین گام ایمان را برداریم.
کلام خداوند به ما میآموزد که ما هیچ نقشی در رستگاری خویش نداریم و نجات چون هدیهای است که از راه فیض به ما بخشیده میشود. (افسسیان ۲ :۸-۹) اگرچه خداوند کاملأ مختار بوده، محدود به هیچ پیشفرض بشری نبوده و میتواند از هر راهی که اراده کند، گناهکاران را نجات بخشد. اما ارادۀ مکتوب او در کتاب مقدس، بخشیدن ایمان از راه شنیدن کلام است. خداوند چنین مقدر داشته که همۀ کسانی که ایمان میآورند، ابتدا دریابند که چرا شدیدأ به این نجات نیاز دارند و بعد به یگانه راه رستگاری و یگانه نجات دهنده، ایمان آورند. ایمانی که توأم با آگاهی است و حاصل کار روحالقدس که از راه کلام خداوند در دل فرد شنونده اثر میکند و به او حیات جاویدان میبخشد.
امیدواریم که این مختصر به دوستانی که خواب و یا رؤیایی دیدهاند کمک کند. و یا اگر احساسی خاص به ایشان دست داده و در نتیجه آن احساس گمان دارند که مسیحی شدهاند، این نکته را روشن سازد و پی به ضرورت ایمان فردی ببرند. همۀ ما گناهکاران نیاز داریم تا ابتدا توبه کرده و از گناهان خود روی برگردانیم، آنگاه مسیح ما را خواهد پذیرفت. تنها کلام مکتوب خداوند و ‹آواز کلمات› است که ما بدان نیاز داریم و نه دیدار و رؤیا. برای دریافت ایمان بایستی ابتدا توبه کرده و به کاری که مسیح بر روی صلیب برای نجات گناهکاران کرد، توسل و اعتماد کامل ورزیم. تجارب شخصی و یا خواب و رؤیای ما ممکن است خیلی قانع کننده بوده و تأثیری قوی و فراموش ناشدنی بر احساسات ما گذارده باشد. اما بدون توبه کردن و اعتماد کامل به مسیح و کار او بر روی صلیب، رستگاری وجود ندارد. (انجیل لوقا ۱۳: ۵-۳)
دکتر زرین قلوب