«پس اگر پسر شما را آزاد کند٬ در حقیقت آزاد خواهیدبود.» (انجیل یوحنا۸: ۳۶)
این مطلب شایسته توجه همه خوانندگان باید باشد و بینیاز از اشاره به اهمیت آن. در هر یک از ما تمایلی طبیعی به آزادی وجود دارد و این یکی از بزرگترین برکاتی است که خداوند به ملتی اهداء میکند. متأسفانه در مملکت ما چند هزار بسیجی٬ هفتاد میلیون نفر را به گروگان گرفته و تمامی حقوق انسانی آنها را از ایشان صلب کردهاند. زمانی بود که آزادی خواهان مشروطه طلب برای کسب آزادی حاضر به از دست دادن جان خود نیز بودند. در حقیقت بزرگترین قهرمانهای تاریخ کسانی بودهاند که برای کسب آزادی مبارزه کردهاند. اما روزگار عوض شده و اندیشمندان و روشنفکران آزادیطلب ایرانی راه کمخطرتری را پیدا کردهاند: کافی است به یکی از ممالکی مهاجرت کنند که ساکنینش قبلأ برای آزادی خود جنگیده باشند تا سفره آمادهای برای ایشان پهن باشد. از سویی کمتر کسی با عقل سلیم هست که امیدی به احترام به حقوق بشر و یا آزادی مدنی در حکومتی اسلامی را داشته باشد؛ زیرا این دو چون آب و روغن در تضاد با یکدیگر میباشند . چون که دین جاهلی٬ تسلیم بدون قید و شرط از نیرویی آسمانی -و یا جانشینش بر روی زمین- را میطلبد. لذا میلیونها نفر خانه٬ خانواده و محیط اجتماعی خود را ترک کرده و عطای مملکت اسلامی را به لقایش بخشیدهاند. ایشان سختیها و مرارتهای مهاجرت به کشوری بیگانه را به جان خریدهاند زیرا به خوبی میدانند که برای رسیدن به آزادی هیچ بهایی گران نیست.
هرچند که آزادی مدنی ارزش آن را دارد که مردم برای رسیدن بدان جان خود را از نیز به خطر بیندازند٬ اما موضوع این مقاله کوتاه نوع دیگری از آزادی است که به مراتب برتر و والاتر از آزادی مدنی است. این آزادی در درسترس هریک از ماست٬ فقط اگر تمایل به بدست آوردنش را داشته باشیم. هیچ قدرت و حکومتی در روی زمین نمیتواند مانع ما شود تا از آن لذت ببریم. نیروی انتظامی ممکن است ما را تهدید کرده و به زندان بیندازد٬ اما نمیتواند مانع کسی شود تا این آزادی را به دست آورد. وقتی هم که این آزادی به ما هدیه شد٬ هیچکس نمیتواند آن را از ما بگیرد. دیگران ممکن است که از ما دوری گزینند٬ امکان دارد آزار و شکنجه و اذیّت ببینیم٬ ممکن است ما را توهین و تحقیر و استهزاء کنند٬ حتی ممکن است متعصّبین دینی ما را حلق آویز کنند٬ اما نمیتوانند به هیچ ترفندی آزادی واقعی را از ما بگیرند. فقیرترین و غنیترین افراد جامعه میتوانند آن را به دست آورند٬ هم چنین ضعیفترین و توسریخورده ترین مردمان؛ هیچ کسی مستثناء نیست. به علاوه هیچ قانونی هم نمیتواند جلو ما را بگیرد تا آن را به دست آوریم؛ خوشبختانه نیروی انتظامی٬ اطلاعات و حتی ولایت فقیه هم با همه قدرت و خشونت خود نمیتوانند مانع کسی شوند تا این آزادی را به دست آورد.
خواهید پرسید که این آزادی چیست؟ کجا میتوان آن را پیدا کرد؟ راه به دست آوردنش چیست؟ چه کسی آن را کسب کرده است؟…در پاسخ بدین پرسشها باید اقرار کنیم که آن نوع آزادی که منظور نویسنده است٬ آزادی روحانی است؛ آزادی روح. این هدیه را مسیح به همه ایماندارانش بدون بها و بهانه اهداء میکند زیرا:
«خداوند روح است و جایی که روح خداوند است٬ آنجا آزادی است.» (رساله دوم قرنطیان۳: ۱۷)
کسانی که جلای وطن کردهاند ممکن است دم از آزادی فردی خود بزنند؛ آزادی در انتخاب فردی و رفتار اجتماعی٬ آزادی و مصونیت مدنی و برابری حقوق افراد جامعه. اما اگر ایشان توبه نکرده و به مسیح ایمان نیاورده باشند از پرارزشترین نوع آزادی محروم میباشند. لذا بگذارید به جنبههای مختلف این آزادی که مسیح به پیروانش هدیه میکند٬ توجه نمائیم:
رهایی از عذاب وجدان
بار سنگین گناهان نابخشوده شده وجدان را معذب میسازد و برای رهایی از این بار سنگین٬ آدمی دست به هرگونه اعمال ریاکارانه مذهبی خواهد زد تا از شدت آن کاسته شود. اما کسی که به مسیح ایمان بیاورد٬ خون مسیح قادر است تا همه گناهان او را بشوید. کلام خداوند به آنها اطمینان خاطر میدهد و ایشان نیز احساس میکنند که بخشوده شده٬ پارساشمرده شده و در نزد خداوند پذیرفته شدهاند. آنها که دعوت مسیح را قبول کرده و با بارسنگین گناهان خود برای کسب آرامش به سوی او آمدهاند٬ به تجربه و به یقین میدانند که در مسیح آزادی هست و هیچکس نمیتواند ایشان را محکوم سازد.
«لیکن غسل یافته و مقدس گردیده و پارساشمرده شدهاید به نام عیسی خداوند و به روح خدای ما.» (رساله اول قرنطیان۶: ۱۱)
رهایی از سلطه و اقتدار گناه
هر یک از ما به نوعی اسیر گناه میباشیم که چون دیکتاتوری بیرحم ما را به گناه وامیدارد. خودخواهی٬ غرور٬ خودمحوری٬ شهوت٬ دروغگویی٬ منفعتطلبی و امثال اینها توده مردم را به اسارت درآوردهاند. آنها را در کوچه و بازار میبینیم که به یکدیگر دروغ میگویند و روی یک حرفشان هم نمیشود حساب کرد. اگر حتی بخواهند هم راستش را نمیگویند زیرا در اسارت این گناه میباشند. کسانی که ساعات متوالی را صرف تماشای پورنوگرافی میکنند٬ همچون فرد معتادی در بند این گناه گرفتار شدهاند ولی خیال میکنند که آزاد هستند تا هرجور که دوست دارند وقت خود را بگذرانند. گناه چون قدرتی درونی و یک سیلاب فروبرنده٬ هر یک از ما را به سویی میکشاند. تزکیه و تذهیب نفس تنها گناه را از شکلی به شکل دیگر در میآورد ولی قادر به نابودی آن نیست.
اما مسیح با روح خود به ما قدرت میدهد تا تمایلات نفسانی را در خود به صلیب بکشیم. از راه فیضی که مسیح به ایماندارانش میدهد٬ آنها از اسارت گناه آزاد شده و قدرت و تسلط گناه از میان برداشته میشود. هرچند که هنوز جسم با روح میجنگد و وسوسهها به آنها امان نمیدهد اما هیچ یک قادر به پیروزی و غلبه نیست. زیرا ایمان به مسیح فرد را از اسارت در گناه بیرون میآورد٬ ایشان دیگر بنده هوسها و تمایلات دل شریر خویش نیستند.
«و از گناه آزاد شده و خادمین پارسایی گشتهاید» (رومیان۶: ۱۸)
رهایی از ترس بردهوار از خداوند
کسانی که مسیح آزادشان سازد دیگر از خالق خود ترسی به دل راه نمیدهند٬ از او نفرت نخواهند داشت و از وی فراری نخواهند بود. آنها از حالت بردگی و ترس از مجازات رهایی یافتهاند و در عوض روح پسرخواندگی به آنها داده شده است.
«از آن رو که روح بندگی را نیافتهاید تا باز ترسان شوید بلکه روح پسرخواندگی را یافتهاید که با آن ابّا یعنی ای پدر٬ ندا میکنیم.» (رومیان۸: ۱۵)
مسیح با پذیرش مجازات عادلانه گناهان٬ خشم خداوند را فروکش ساخته و قوم خود را به آشتی با خداوند درآورده است. اینک آنها از مَحبت و فیض خداوند سرشار از شادیاند. دیگر برای آنها ترس از مرگ٬ مجازات و روزقضا وجود ندارد. هرچند که به خودی خود شایسته هیچ یک از این برکات نبوده و همه را مدیون مسیح هستند. خداوند٬ پدر آسمانی آنهاست که ایشان را در مسیح مینگرد و مَحبت و رحمتش را هرگز از آنها دریغ نمیدارد.
رهایی از ترس از آدمی
ایمانداران مسیحی هیچ ترسی از نقطه نظر دیگران و یا توهین و تحقیر آنها ندارند. ایشان میدانند که پشت کردن به دین جاهلی و ایمان آوردن به خدای واقعی و زنده چه مجازات سنگینی را به دنبال خواهد داشت. اما آنها به آنچه که گذراست نمینگرند٬ بلکه نگاه ایشان به مسیح است تا او را خوشنود سازند. ترس از دیگران و انتظارات جامعه و اطرافیان٬ نیروهایی بود که آنها را در تصمیمگیریهایشان محدود ساخته بودند. اما اینک از اینکه تنها بایستند واهمهای ندارند. آنها به وعدههای مکرر خداوند اعتماد دارند که مسیح با آنها خواهد بود و هرگز رهایشان نخواهد کرد. ایمان به خدای زنده و نجاتدهنده که حامی همیشگی ایشان است٬ ترس از آدمی میرا را از میان برداشته است.
رهایی از ترس از مرگ
مسیحیان واقعی وقتی که به مرگ میاندیشند و روز ملاقات با خداوند٬ نه تنها ترسی به دلشان راه پیدا نمیکند بلکه اشتیاق آن را دارند که هرچه زودتر به دیدار خداوند برسند.
«این را بیشتر میپسندیم که از بدن غربت کنیم و به نزد خداوند متوطن شویم.» (رساله دوم قرنطیان۵: ۸)
به خاطر کار مسیح و از راه ایمان و اعتماد به کار او٬ ایشان میتوانند در برابر این دشمن قدرقدرت بدون واهمه ایستاده و بگویند: «ای مرگ نیش تو کجا است و ای گور٬ پیروزی تو کجا؟» (رساله اول قرنطیان۱۵: ۵۵) آنها همه آنچه را که مرگ به دنبال خواهد داشت مثل به خاک سپرده شدن٬متلاشی شدن٬ رستاخیز و قضاوت الهی و ابدیت٬ شجاعانه استقبال کرده و حتی وقتی در بستر مرگ قرار گیرند چنین زمزمه میکنند:
«چون در وادی سایه مرگ نیز راه روم٬ از بدی نخواهم ترسید زیرا تو با من هستی. عصا و چوب دستی تو مرا تسلّی خواهد داد.» (مزمور۲۳: ۴)
از همه مهمتر اینکه آزادی که مسیح به ایماندارنش میدهد جاودانی است. کسی که واقعأ توبه کرده و به مسیح ایمان آورد٬ نامش هرگز از دفتر حیات زدوده نخواهد شد. فردی که بدو آزادی حقیقی داده شود به هیچ روی آن را از دست نخواهد داد. حتی شهروندان آزادترین کشورهای این دنیا هم در پایان عمرشان آزادی فردی خود را از دست میدهند. اما مسیح به ایماندارانش آزادی جاودانی میبخشد. ایشان در آزادی زیسته٬ با آن به خاک سپرده شده و با آن رستاخیز میکنند تا از برکاتش تا به ابد لذت ببرند.
شاید بپرسید که مسیح چگونه توانسته این آزادی را برای قوم خویش فراهم کند و چگونه است که تنها او میتواند چنین برکاتی را به پیروانش ببخشد؟ چرا این آزادی تنها در ایمان به مسیح یافت میشود و نه در هیچ یک از ادیان دیگر؟… پاسخ به این پرسش در این است که؛ مسیح برای کسب این آزادی -مثل کسب هر نوع آزادی دیگر- بهای بسیار سنگینی پرداخت کرده است. قوم خداوند به طور ذاتی و طبیعی در چنان اسارتی گرفتار شده بودند که رها ساختنشان نیاز به پرداخت بهای بسیار زیادی داشت و قدرتی متعال تا آنها را آزاد گرداند. مسیح هم فیض کافی و هم قدرت کافی داشت تا ایماندارانش را از اسارت و قید بندگی رهایی بخشد. بهایی که مسیح برای قوم خویش پرداخت٬ خون و حیاتش بود. وی جانش را در راه دوستانش نهاد؛ مسیح جایگزین و نماینده تمامی ایمانداران به خود گشته و به جای آنها بر روی صلیب مجازات گردید تا آنها را از لعنت شریعت بازخرید کند.
«مسیح ما را از لعنت شریعت فدیه داد٬ چونکه در راه ما لعنت شد. چنانکه مکتوب است؛ ملعون است هر که بر دار آویخته شد.» (رساله غلاطیان۳: ۱۳)
او با دریافت تازیانه خشم الهی به جان خویش٬ تمامی بدهی قوم خود را پرداخت نمود. مسیح با زندگی بدون گناهش تمامی شریعت موسی را به کمال حفظ کرد تا این پارسایی به حساب قومش گذارده شود. درعوض٬ تمامی معاصی و گناهان قوم به حساب او گذارده شد و وی به جای آنها خطاکار و جانی محسوب گشته و مجازات شد.
«زیرا او را که گناه را نشناخت در راه ما گناه ساخت تا ما در وی پارسایی خدا شویم.» (رساله دوم قرنطیان۵: ۲۱)
مسیح به نمایندگی قومش با شیطان مبارزه کرده و بر روی صلیب بر او غلبه کرد. به یک کلام٬ مسیح با گذشتن از جان خود٬ بهای رهایی هریک از ایمانداران به خود را پرداخت کرده است. هیچ نیرویی قادر به محکوم کردن ایشان نیست؛ گناهان آنها به طور کامل و عادلانه مجازات گردیده است. قربانی و جایگزین الهی٬ عدالت خداوند را راضی ساخته است. مرگ مسیح به عنوان نماینده قوم خویش٬ آنها را تا به ابد از مجازات و قضاوت خداوند در امان نگاه داشته است.
به یاد داشته باشیم که یک انسان فانی قادر به چشیدن مجازات ازلی میلیونها انسان دیگر نیست. تنها خدا-انسان٬ نجاتدهنده بشر یعنی عیسی مسیح است که به خاطر داشتن ذاتی الهی میتوانست این مجازات عظیم را تحمل کرده و بر مرگ غلبه کند. دین جاهلی چنین آموزهای را رد کرده و با شدّت با آن مخالفت ورزیده و در عوض از پیروانش میخواهد که سرتسلیم فرود آورده و بنده الله شوند؛ نیروی ترسناک و آسمانی که فاقد هرگونه احساسات و محبتی است.
اما خدای حقیقی و زنده با باورهای خرافی و جاهلانه اعراب تفاوت دارد؛ او خدایی مَحبت است و دارای احساسات. او خدایی است که در رنج آدمی شریک شده تا از راه رنج دیدن آنها را برکت دهد. او خدایی است که قالب بشری به خود گرفته و در میان انسانها سکنی میگزیند تا به جای آنها گناه و لعنت شود تا آنها را از قید گناه و لعنت شریعت رهایی دهد.
دوستان عزیز٬ مسیح شما را دعوت میکند تا با بار گناهان خود به سوی او آمده توبه کرده و از راه ایمان و نه به لحاظ شایستگی و یا اعمال نیک خود٬ به این آزادی جاودانی دست یابید. گویی ضیافتی عظیم بر پا شده٬ میزها چیده شده و هر آنچه که برای یک میهمانی شاهانه ضروری است آماده و فراهم گشته است. مسیح همگان را به این میهمانی دعوت میکند تا با همان لباس ژنده و کثیف گدایی وارد ضیافت شوند. نیاز به تعویض لباس و پنهان کاری نیست٬ خداوند جامه برازنده پارسایی را فراهم کرده و به همه میهمانان خواهد پوشانید. پس درنگ نکنید و تا زمانی که در رحمت باز است٬ از فرصت استفاده کرده و وارد ملکوت خداوند شوید تا از آزادی حقیقی لذت ببرید.
بایستی توبه کرده و دست از گناهان خود بشویید و زندگی بیارزش خود را به مسیح واگذارید تا هم پادشاه و هم نجاتدهنده شما باشد. بایستی به کار تمام شده مسیح بر روی صلیب اعتماد کامل داشته باشید. اگر با خلوص نیت و عاجزانه به مسیح روی آورده و از او بخواهید تا شما را رها سازد٬ بدون شک و به یقین تمامی این برکات به شما هدیه خواهد شد. شما به آن آزادی حقیقی دست خواهید یافت که خاص فرزندان خداوند است و مردم این دنیا از آن بیخبرند؛ آزادی جاودانه که هیچ قدرتی توان آن را ندارد تا شما را از آن محروم سازد.
جان سی. رایل – ویرایش و برداشت آزاد از کتاب دین عملی (Practical Religion . By: J.C Ryle )