«آهنگر با تیشه می‌تراشد و آن را در زغال کار می‌کند و با چکش صورت می‌دهد. و با قوت بازوی خود آن را می‌سازد. او گرسنه شده نای از کف می‌دهد و آب ننوشیده به حال ضعف می‌افتد. با ریسمان چوب را اندازه می‌گیرد و با قلم نشانه می‌گذارد. با رنده آن را صاف می‌سازد و با پرگار بر آن نشانه می‌گذاردو در برابرش سجده کرده، آن را می‌پرستد و به آن دعا کرده می‌گوید: ای که خدای من هستی، مرا برهان! ایشان را هیچ درک و فهمی نیست؛ زیرا چشمانشان را بسته‌اند تا نبینند و دلهایشان را نیز تا نفهمند (اشعیاء نبی ۴۴: ۱۲۱۸ )

اشعیاء نبی تحت هدایت روح‌القدسجزئیات ساخت یک بت را تشریح کرده و از ابزار و وسایلی که در ساختش به کار رفته یاد می‌کند. سازنده آن به‌قدری در کارش جدیت دارد که حتی غذا خوردن را هم فراموش می‌کند و با اینکه گرسنه است و تشنه اما آن را نادیده می‌گیرد گویی با دهان روزهبه حال ضعف افتاده اما دست از کار برنمی‌دارد تا آن بت چوبی را بسازد. اینگونه است که می‌بینیم آدمی که در گناه سقوط کرده و قوه قضاوتش در زمینه مسایل روحانی کاملاً دچار نقصان شده آنچه را که باید به نظرش منفور می‌رسید بدل به چیزی پسندیده کرده است.

اما این آیات محدود به بت‌پرستان دوره اشعیاء نمی‌شود؛ فقط کافی است تا به جای آهنگر نام معمار را بگذاریم و به جای رنده و پرگار واژه طلا و آینه را به کار بگیریم. در نهایت آنچه که ساخته می‌شود، چه آن بت بی‌جانی که کاری از دستش ساخته نیست و چه آن مقبره با گنبد طلایی و دیوارهای منقش و مزین به آینه و کاشی‌های زیبا، هر دو در نهایت یکی هستند و کاری از دستشان برای ما بر نمی‌آید. هرچقدر که اشک بریزیم و دعا کنیم تا مرا برهان! هیچ فایده‌ای نداشته و رهایی یا کمکی در راه نخواهد بود. آیا نهایت حماقت و کژاندیشی نیست که از اشیاء بی‌جان و یا جنازه یک مرده تاریخی که استخوانهایش زیر خاک پوسیدهانتظاری داشت؟ از میان میلیونها زائری که هر ساله از مقبره یک امام‌ یا امام‌زاده دیدار می‌کنند کسی هست که بتواند با دلیل و مدرک بگوید که پاسخی برای حتی یکی از دعاهایش دریافت داشته؟ بگذار تا پا پیش بگذارد و اعلام کند! با این همه هر روزه جمعیت زیادی به این مکانها رومی‌کنند با این امید که شاید به مراد دلشان برسند.

در این آیات به جزئیات ساخت و ابزار کار اشاره شده تا ما را به فکر وادارد؛ آیا هرگز با خود نیندیشیدید که آن گنبد طلایی، آینه‌کاری‌های داخل ساختمان و مناره‌های بلند آرامگاه را چند بنای بی‌سواد ساخته‌اند! آیا انتظار دارید تا ماحصل کار هنرمندانه آدمی قادر باشد تا به دعای شما پاسخ دهد؟ آیا گنبد طلا و پنجره فولاد گوش دارند تا دعای شما را بشنوند؟ آیا یک جنازه بعد از ۱۳۰۰ سالمی‌تواند نجوای درون شما را شنیده و به آن پاسخ دهد؟ پس چرا کاری را که تنها خداوند زنده و حقیقی قادر به انجامش است از سنگ و طلا انتظار دارید؟

برای هر انسان عاقل و بالغی مثل روز روشن واضح است که گنبد طلایی و پنجره فولادین صرفاً گنبد طلایی و پنجره فولادی هستند و نه ذره‌ای بیشتر. چوب و طلا قادر به گشودن مشکل ما نیستند و نه جنازه‌ای که قرن‌ها پیش مرده است. اما روزانه هزاران نفر انسان عاقل که در موارد دیگر نمی‌شود سرشان کلاه گذاشتعقل و اندیشه خدادادی را زیر پا گذارده و انتظار دارند که اشیاء بی جان و مرده به دعا، پرستش و خواهش دل آن‌ها گوش دهد! آن‌ها به زیارت چوب کنده‌کاری شده، دیوارهای مزین به آینه و ضریح طلایی می‌روند بدون اینکه خودشان بدانند چه کار احمقانه‌ای انجام می‌دهند! زیرا وقتی آن‌ها را با واقعیت کاری که انجام می‌دهند روبرو سازید، ناباورانه خواهند گفت که ما هرگز به پرستش جنازه مرده و طلای گنبد نمی‌رویم! معلوم است که ما بت‌پرست نیستیم و فقط الله را پرستش می‌کنیم! اگر از آن‌ها بپرسید؛ پس چرا سنگ و چوب آن بنا را احترام گذاشته و مقدس به شمار می‌آورید؟ حضرت آیت‌الله پاسخ می‌دهد که ما نیاز به یک واسطه داریم تا دعا و درخواستمان را نزد خدا بیاوریم؛ همانطوری که رئیس جمهور یک منشی دارد و متقاضی درخواستش را به منشی می‌سپارد تا به گوش رئیس جمهور برساند، به همین شکل نیز ما دست به دامن معصومین می‌شویمحاجی آقا، بهتر جواب منطقی‌تری پیدا کنید زیرا اگر یک هندو یا بت‌پرست را در مورد کار احمقانه‌اش زیر سؤال ببرید او نیز دقیقاً همین پاسخ شما را خواهد داد. هندو هم به خوبی می‌داند که بت خانگیکه آن را توی بازار خریدههیچ کاری از دستش برنمی‌آید ولی به عنوان یک واسطه به آن نگاه می‌کند و جلویش غذا می‌گذارد و از او انتظار دارد؛ همان انتظاری که بسیاری از امام‌زاده دارند.

نویسنده این مقاله در کودکی هر سال به همین بت خانه می‌رفته و می‌داند که در آنجا چه احساس مذهبی به آدم دست می‌دهد!‌ ولی آن زمان نه با کلام خداوند آشنا بوده و نه به سن عقل رسیده بود. سؤالی که پیش می‌آید این است که؛ چرا میلیونها نفر که در مسایل دنیوی بسیار زیرک بوده و به سادگی فریب نمی‌خورند به این راحتی دست به چنین کار شرم‌آور و غیرعقلانی می‌زنند؟ خداوند به ما چنین پاسخ می‌دهد؛ ایشان را هیچ درک و فهمی نیست؛ زیرا چشمانشان را بسته‌اند تا نبینند و دلهایشان را نیز تا نفهمند

آن‌ها پشت به خدای حقیقی و زنده کرده و روی به خرافات و اعتقادهای بشری؛ گویی به صورت عمدی چشمانشان را بسته‌اند و نمی‌خواهند آنچه را که از روز هم روشنتر است ببینند. عدم‌آگاهی از کلام مکاشفه خداوند ریشه تمام خرافات و عقاید باطل و رایج در آن مملکت سیاه‌روز است. در هر کجا که کلام خدای حقیقی را ممنوع سازند لاجرم مردم به گمراهی و خرافه‌پرستی کشیده خواهند شد. آدمی اگر خدای حقیقی را نشناسد به جایش خدایان دیگری را می‌پرستد. قحطی کلام خدا در مملکت اسلامی باعث شده تا مردم حکم دوم شریعت را نادیده گرفته و برای کار حماقت‌آمیزشان عذر و بهانه بتراشند. واضح است که گنبد طلایی و جنازه مرده قادر به شنیدن دعا و یا پاسخ بدان نیست ولی کسانی که چنین انتظار غیرمعقولی دارند به خاطر این است که به طور عمد چشم خود را به روی حقیقت بسته‌اند و نمی‌خواهند آن را بپذیرند. زیرا اگر برای چند دقیقه فکر می‌کردند و ترس و تعصب کور و بی دلیل را کنار می‌گذاشتند آنگاه می‌دیدند که دست به چه کار شرم‌آور و گناه‌آلودی می‌زنند. شاید هم گمان می‌برند چون زمین‌لرزه‌ای آن بتخانه را نابود نساخته دلیل این است که خداوند در وجود آن و زیارت آن مکان ایرادی نمی‌بیند! آن‌ها تأخیر خداوند در مجازات اعمال شریرشان را مجوزی برای ادامه در آن کار می‌داند. پاسخ خداوند از زبان اشعیاء نبی به چنین تفکر اشتباهی این است: «تو هرگز نشنیده و هرگز ندانسته‌ای و گوش تو از قدیم باز نشده است؛ زیرا می‌دانستم که چقدر خیانتکاری و از بدو تولد عصیانگر خوانده شده‌ای. به خاطر نام خویش خشم خود را به تعویق خواهم افکند و به سبب ستایش خویش آن را مهار خواهم کرد تا تو را منقطع نسازمآری تنها به خاطر خودم، زیرا چرا باید نام من بی‌حرمت شود؟ من جلال خویش را به دیگری نخواهم داد(اشعیاء ۴۷: ۸۱۱)