«در خداوند شاد باشید و باز می‌گویم شاد باشید.» (رساله فیلیپیان۴: ۴)

«چارلز وزلی» یکی از مبشرین شهیر کلام گفته است که «دینی که توأم با ناله و زاری باشد٬ دین شیطان است» وی در سخنش اغراق نکرده است زیرا خداوند در کلامش قوم خویش را تشویق به شادمانی می‌کند. گذشته از اینکه از نظر پزشکی ثابت شده که افسردگی بسیار مضر بوده و امکان بروز عوارضی چون فشارخون و مرض قند و بیماریهای قلبی را افزایش می‌دهد. هدف خداوند از ابتدای آفرینش آدمی این بوده که او در آسودگی٬ شادی و آرامش باشد. خدا آدمی را در باغ عدن قرار داد؛ جائیکه هیچ رنج٬‌ غصه و محنتی وجود نداشته و وی در مشارکت دائمی با خداوند بود. حتی برای تنهایی او مونس و همدمی فراهم شد و تا زمانی که گناه وارد خلقت نشده بود آدم و حوا در شادی و آسایش کامل به سر می‌بردند. (این حقیقت را ما در کودکان و شادی آن‌ها تا حدی مشاهده می‌کنیم.)

وقتی که خداوند قوم خویش را از اسارت در مصر بیرون آورد و احکام خویش را از طریق موسی به آن‌ها داد٬ یکی از فرامین مکرر خداوند این بود که ایشان شاد بوده و در شادمانی او را ستایش کنند. این حکم در کتاب تثنیه بارها تکرار شده است. (به عنوان نمونه: سفر تثنیه۱۲: ۱۲ و ۱۸ — ۱۶: ۱۵و۱۴ – ۲۶: ۱۱ ) داودد نبی در مزامیرش بیش از ۴۰ مرتبه از شادمانی در خداوند صحبت می‌کند. چون که هدف خداوند برای قومش چنین است و چون آدمی به راحتی به افسردگی ٬‌ ناامیدی و اندوه دچار می‌شود لذا خداوند به او حکم می‌کند که در شادی و رضایت خاطر بوده و شادمانی را یک وظیفه محسوب کند. منظور از این شادی نوعی احساس گذرا نبوده و اشاره به یقین و اعتمادخاطری است که به ایمانداران به مسیح داده شده است.

فرهنگ فارسی

در تضاد با آنچه که گفته شد فرهنگ فارسی و بویژه اشعار زیبای آن – که عمیقاً ریشه در فرهنگ اسلامی دارد- سرشار است از گلایه٬ ناله٬ اندوه و پریشانی. کافی است که دیوان اشعار یکی از این نامداران را باز کنیم تا ببینیم که «این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد.» این احساسات منفی تا به حد خصلتی اخلاقی و مثبت ترقی داده شده‌اند. اندوه نشانه‌ای است از عقل سلیم و دوراندیش. یکی از معروفترین داستانهای زبان فارسی روایتی چنان سیاه٬ هذیانی و اندوهبار دارد که بزرگترها به نوجوانها هشدار می‌دهند که مراقب باشند مبادا با مطالعه آن تشویق به خودکشی شوند! جبرگرائی٬‌ عقیده به روزگار قدّار که غیر از مصیبت و بدبختی چیزی را به دنبال ندارد به طور منطقی و طبیعی هرگونه خوش‌بینی را ساده باورانه می‌انگارد. «گلیم بخت کسی را که بافته‌اند سیاه٬ به آب کوثر و زمزم سپید نتوان کرد.» تقدیر را هرچند که ناخوشایند باید پذیرفت زیرا بازیگری کور و غیرقابل پیش‌بینی است. اگر مقدر شده که مصیبتی بر سر ما بیاید هیچ‌کس توان پیشگیری از آن را ندارد. همه به تجربه می‌دانند که دعا کردن به سوی پروردگار هیچ فایده‌ای ندارد. فریاد بسیاری به آسمان رسیده اما درهای آسمان به رویشان بسته است و دعاهایشان راه به جایی نمی‌برد. اگر او نتواند مانع گردش چرخ بازگیر شود٬‌ چه کاری از دست آدمی بیچاره بر می‌آید جز احساس عجز٬‌ بیچارگی و اندوه! این باور آدمی را تا به حد مُهره شطرنجی پایین می آورد که در دایره وجود کیش و مات شده است. نتیجه چنین باوری به طور منطقی بدبینی٬ اضطراب و حزن است.

اگر آسمان بسته شده و خدا به فریاد کسی نمی‌رسد و دور گردون به حرکت خود ادامه داده و آنچه که باید بشود٬‌ می‌شود لذا هرگونه خوش بینی و شادبودن غیرمنطقی و کودکانه است. تنها راه گریز از این وضعیت تیره و ناامیدکننده از کارانداختن ذهن اندیشمند است تا بتوان به صورت موقتی به شادی رسید: «بیار باده که بنیاد عمر بر باد است» (شیوع اعتیاد یکی از پی آمدهای اجتماعی چنین جهان بینی غلطی است) همه ما کم و بیش تحت تأثیر این باورهای موروثی بزرگ شده و با آن‌ها آشنا هستیم. درویش گرایی٬ بی‌عاری و عدم پذیرش مسئولیت از دیگر ثمرات این درخت بیمار است.

اراده خداوند

خداوند که از قوم خویش می‌‌خواهد تا شادمان باشند٬ به خوبی می‌داند که ایشان مثل دیگر مردم از رنج٬‌ ناراحتی٬‌ بیماری و مشکلات و درگیریهای رایج مستثنی نبوده و این‌ها بخشی از زندگی روزمره‌شان را تشکیل می‌دهد. اما علی‌رغم این‌ها و در میان این مصیبتهاست که به آن‌ها می‌گوید تا شادمانی درونی خویش را از دست ندهد. پولس رسول – تحت هدایت روح‌القدس- سخنش را تکرار می‌کند ؛«و باز می‌گویم شادباشید.» وی از فیلیپیان نمی‌خواهد که چشم به روی واقعیتهای موجود بسته و خود را گول بزنند٬‌ گویی این دنیا همان بهشت عدن است. وی به تجربه می‌دانست که زندگی در این سوی جلال با سختی‌ها و رنجهای فراوانی همراه است. پولس در نامه‌اش به اعضاء کلیسای قرنطیه به گوشه‌ای از تجربه‌هایش اشاره کرده و می‌نویسد:

«در محنتها افزونتر٬ در تازیانه‌ها زیادتر٬ در زندانها بیشتر٬ در مرگها به تکرار. از یهودیان چهل مرتبه یک کم تازیانه خوردم. سه مرتبه مرا شلاق زدند. یک دفعه سنگسار شدم. سه مرتبه کشتی شکسته شدم. شبانه روزی در دریا به سر بردم. در سفرها بارها٬ در خطرهای رودخانه‌ها٬ در خطرهای دزدان٬ در خطرها از قوم خود و در خطرها از غیریهودیان. در خطرها در شهر٬‌ در خطرها در بیابان٬ در خطرها در دریا٬ در خطرها در میان برادران دروغین٬ در محنت و مشقت٬ در بی‌خوابیها بارها٬‌ در گرسنگی و تشنگی٬ در روزه‌ها بارها ٬‌ درسرما و در عریانی.» (رساله دوم قرنطان۱۱: ۲۷-۲۳)

پولس چه دلیل منطقی و عقلانی در دست دارد که بر اساس آن بتوان در این دنیای پر از مرارت شادمان بود؟ اگر او عقل خود را از دست نداده و دیوانه نیست٬‌ به چه اصلی اعتقاد دارد که وی را قادر ساخته تا در دریای پر تلاطم خطرات و ناملایمات زندگی شادمان بماند؟ پاسخ در این است که او محبت بی‌شائبه خداوند را تجربه کرده و می‌دانست که خداوند نیک است. خدایی که او بدان اعتقاد داشته و دیگران را به آشتی با او دعوت می‌کند٬‌ نیرویی آسمانی و غیرقابل شناخت نیست بلکه خدای محبت است که دعای ایماندارانش را شنیده و به آن‌ها یاری می‌رساند. او به تجربه بارها و بارها پاسخ دعاهایش را از خداوند دریافت داشته و در سختی‌ها حمایت شده بود. زمانی بود که همین پولس با‌غیرت کورکورانه مذهبی به کلیسای مسیح آزار رسانیده٬ ایمانداران را تعقیب کرده و به زندان می‌انداخت. اما خداوند او را که یکی از دشمنانش بود با فیض مقاومت ناپذیرش فراخوانده و بدل به یکی از رسولانش کرده بود. همه ایمانداران واقعی نیز چنین تجربه روحانی را تجربه کرده‌اند٬‌ ایشان که زمانی در تاریکی اندیشه خویش در دشمنی با خداوند بوده٬‌ اینک با ایمان به مسیح به آشتی با خداوند درآمد‌ه‌اند. ایشان در حضور خدا پارساشمرده شده‌ و تمامی گناهانشان از میان برداشته شده است -گویی هرگز کوچکترین گناهی مرتکب نشده‌اند- به علاوه پارسایی کامل مسیح به آن‌ها بخشیده شده -گویی تمامی احکام خداوند را به کمال حفظ کرده‌اند-. پس جای شادمانی بی حد و اندازه است. زیرا مشکل اصلی و غیر قابل حل از میان برداشته شده است؛ و در قیاس با آن دیگر مصایب زندگی بسیار کم‌رنگ جلوه می‌کنند. دشمنان خداوند٬ گناهکاران٬ و یاغیها بدل به دوستان و فرزندان شده و در نظر خداوند کاملاً بی‌گناه محسوب گردیده‌اند.

مشیّت خداوند

همه ایمانداران به مسیح به فرزندخواندگی خداوند درآمده و قادرمطلق پدر آسمانی ایشان است؛ هم او که تمامی گردش کائنات را لحظه به لحظه در اراده و قدرت خویش داشته و بدون اجازه‌اش حتی برگی از درخت فرونمی‌افتد. از مقوله‌ای به عنوان قضا و قدر و یا چرخ بازیگوش در کتاب مقدس هیچ ذکری به میان نیامده است. بنا بر آموزه دقیق کتاب مقدس؛ تنها یک خدای قادر وجود دارد که همه رویدادهای حیات را -بدون استثناء- تحت کنترول خویش دارد. چیزی به نام حادثه٬ اتفاق و یا شانس در زندگی ایمانداران رخ نمی‌دهد بلکه همه جزئیات زندگی و رخدادهای آن را خداوند اداره٬ طراحی و هدایت می‌کند. ایشان در دریای پرتلاطم حوادث و رویدادهای غیرقابل پیش‌بینی به حال خود رها نشده‌اند. بلکه دست قدرتمند و هدایت‌کننده پدر آسمانی در پس همه آن‌هاست و تمامی رویدادهای خوش آیند و ناخوش آیند را به نوعی هدایت می‌کند که در نهایت به نفع فرزندانش به انجام رسند. چون که خداوند ایمانداران به مسیح را همچون فرزندان دوست دارد هیچ نیرویی نمی‌تواند مانع این محبت شده و یا به این رابطه آسیبی جدی برساند. (رساله رومیان ۸) لذا بسیار منطقی و عاقلانه است که با داشتن چنین پشتوانه‌ای ایمانداران شادمان باشند. ریشه این شادمانی در ذات تغییرناپذیر خداوند است و به همین دلیل پولس رسول از آن‌ها می‌خواهد که «پیوسته شادمان باشید.» (رساله اول تسلونیکان۵: ۱۶) اعتماد و توکل به چنین خدایی است که – علی‌رغم شرایط نابسامان- شادمانی درونی را بدنبال خواهد داشت.

محبت خداوند شادمانی پیوسته همگی ایماندارانش را تضمین می‌کند. هم او که با فرستادن پسریگانه‌اش به زمین و قربانی فرزند عزیزش امکان رستگاری و شادی جاودانی را برای انسان فراهم کرده است. لذا کلیسای مسیح خداوند را با خواندن سرود ستایش و پرستش می‌کند. (هرچند که سرودهای کلیسا با رقص و لودگی و آواز دنیوی تفاوت دارد. زیرا در زمان پرستش اندیشه ماست که با تمرکز بر آنچه که می‌سرائیم شادی درونی را به دنبال می‌آورد.)
ثمره فرزندخواندگی شادی در روح است؛ این شادی ناشی از احساسات گذرا و یا گریز از واقعیت نیست. بلکه کاملاً منطقی بوده و باعث تغییر فرد می‌شود. همچنانکه آمدن بهار باعث دگرگونی طبیعت می‌شود؛ پرندگان می‌سرایند٬‌ هوا پر از نشاط و درختان پر از شکوفه خواهند شد. به همین نحو وقتی که خورشید رستگاری به دل تاریک ما می‌تابد روح ما را از شادی واقعی لبریز می‌سازد. این شادمانی در زمان سختی‌ها و مشکلات به ما کمک کرده و ترس از آینده را از میان‌ بر‌می‌دارد. چون آدمی از وقایع آینده بی‌اطلاع است٬‌ به طور طبیعی دچار نگرانی و اضطراب می‌شود. اما برای اینکه این نگرانی شادی ایمانداران را ضایع نکند خداوند به آن‌ها چنین دلداری می‌دهد:

«پس اندیشه مکنید و مگوئید چه بخوریم و یا چه بنوشیم یا چه بپوشیم. زیرا که در جستجوی جمیع این چیزها امّتها می‌باشند. اما پدر آسمانی شما می‌داند که بدین همه چیز احتیاج دارید…پس در اندیشه فردا مباشید.» (انجیل متی۶: ۳۴-۳۲)

با توجه به این حقایق است که از ایمانداران خواسته شده که پیوسته شادمان باشند؛ نه برای مدتی کوتاه و زمانی که به ظاهر همه چیز بر وفق مراد است٬‌ بلکه پیوسته و در هر شرایطی. زیرا خداوند تغییر ناپذیر است و وعده‌هایش در کتاب مقدس کاملاً قابل اعتماد.

رخدادهای مصیبت‌بار

به همه ایمانداران یقین داده شده که نامشان در کتاب حیات نوشته شده و کسی نمی‌تواند آن را بزداید. ایشان می‌دانند که خداوند محبت بی‌دریغ خویش را هرگز از آن‌ها نخواهد گرفت؛ حتی اگر ظاهر امر به دل ایمانداران شک بیندازد. این تجربه‌ای بود که حتی قوم خداوند در عهدقدیم از آن بهره‌مند بودند. به عنوان مثال وقتی که بدلیل نافرمانی و اصرار بر بت پرستی خداوند امپراطوری بابِل را برای تنبیه و مجازات قومش فرستاد؛ زن و مرد و پیر و جوان به اسارت دشمن در آمده و به سرزمین دور بابِل نقل مکان داده شدند. زمانی که در اسارت و بردگی و به دور از وطن خویش در بدترین شرایط موجود به سر می‌بردند٬ وقتی که گمان داشتند که خداوندشان آن‌ها را فراموش کرده٬ خداوند از طریق پیامبرش اینگونه به آن‌ها دلداری داد:

«اما صهیون می‌گوید یهوه مرا ترک نموده و خداوند مرا فراموش کرده است. آیا زن بچه شیرخواره خود را فراموش کرده و بر پسر رحم خویش ترحم ننماید؟ آن‌ها فراموش می‌کنند اما من تو را فراموش نخواهم کرد.» (اشعیاء نبی۴۹: ۱۶-۱۴)

وقتی که قحطی و گرسنگی حیات قوم را تهدید کرده و در ظاهر جای هیچ امیدی نبود ایمانداران قادر به شادمانی بوده و می‌توانستند اینگونه بسرایند:

«اگر انجیر شکوفه نیاورد و میوه‌ها در تاکها یافت نشود و حاصل زیتون ضایع گردد و مزرعه‌ها آذوقه ندهند و گله‌ها از آغل منقطع شود و رمه‌ها در طویله‌ها نباشد. اما من در خداوند شادمان خواهم شد و در خدای نجات خویش وجد خواهم نمود.» (حبقوق نبی۳: ۱۸-۱۷)

از ایمانداران انتظار می‌رود که تحت هر شرایطی شادی درونی خویش را حفظ کنند. وقتی به ایشان فحش داده شده و به خاطر نام مسیح آزار و اذیت ببینند بایستی همچنان شادمان باشند. (انجیل متی۵: ۱۲-۱۱) در کتاب اعمال رسولان می‌خوانیم که وقتی رسولان را زندانی کرده و ناعادلانه تازیانه زدند٬‌ ایشان با شادی خاطر از دادگاه بیرون رفتند.(اعمال رسولان۵: ۴۱) این انتظار از همه ایمانداران می‌رود زیرا روح فرزند خواندگی به آن‌ها داده شده؛ همان روح‌القدس که از او به نام «تسلی دهنده» یادشده است. او که وعده‌های خداوند را به یاد فرزندانش می‌آورد و به آن‌ها یاری می‌رساند.

کتاب مقدس تنها در یک مورد حزن و اندوه را جایز دانسته؛ شایسته است که فرد توبه کار برای گناهانش پشیمان و افسرده گردد. (رساله یعقوب۴: ۹-۸) در غیر این صورت حتی وقتی که مسیحیان یکی از نزدیکان و عزیزانشان را از دست می‌دهند نبایستی شیون و زاری به راه بیندازند. پولس آن‌ها را کسانی می‌داند که خوابیده‌اند و به بازماندگان یادآور می‌شود که:

«اما ای برادران نمی‌خواهم شما از حالت خوابیدگان بی‌خبر باشید که مبادا مثل دیگران که امید ندارند محزون باشید.» (رساله اول تسلونیکان۵: ۱۳)

ایماندارن امید و اطمینان به رستاخیز دوباره را دارند و زندگی جاودانی در جوار خداوند. به این دلیل است که گریستن برای چنین افرادی بی مورد است و ایمانداران از آن منع شده‌اند.

در مراسم شام ربّانی که به یادبود مرگ و صلیب مسیح برگزار می‌شود مسیحیان هرگز گریه و زاری برپا نمی‌کنند. بلکه با شکرگزاری رنجها و قربانی او را به خاطر می‌آورند. ایشان خدا را شکر می‌گویند که مسیح به جای آن‌ها مُرد و اینک رستاخیز نموده و در دست راست خدای پدر نشسته و برایشان شفاعت می‌کند.

سنت‌های بشری

آنچه که رفت تنها مختصری است از یکی از برکات مسیحیت: یعنی شادی و آرامش درونی. آنچه که خداوند برای همه قوم خویش اراده کرده است. یکی از دلایل غصه و اندوه٬ وجدانی است که در اثر ارتکاب به گناه معذب شده است. گناهان نابخشوده بانی اصلی احساسات تلخ و سیاه می‌باشند. آدمی برای آرام ساختن وجدانش ابداعات فراوانی کرده است. دراین مقاله نویسنده به هیچ روی قصد ندارد تا دست به نقد ماه محرم و یا مراسم سوگواری مذهبی بزند. بگذار تا خوانندگان با توجه به آنچه که کتاب مقدس تعلیم می‌دهد خود این کار را بکنند. اما دفعه دیگر که صدای گوشخراش نوحه خوانی را از بلندگوی مسجد شنیدید و یا جمعیت سیاه پوش را در حال سینه زدن در خیابان مشاهده کردید به این حکم خداوند به قوم خویش فکر کنید: «در خداوند شاد باشید.» این فرمان به همه مردم داده نشده بلکه تنها به آن‌ها که «در خداوند عیسی مسیح» هستند. آن‌ها که کفاره گناهانشان پرداخته شده و به آشتی با خداوند درآمده‌اند. شادی واقعی در این دنیا و شادمانی جاودانی تنها نصیب آن‌ها خواهد شد؛ نصیب هرکس که توبه کند و به مسیح ایمان آورد. خداوند دروغ‌گو نیست و کلام و وعده هایش قابل اعتماد می‌باشند. او شادی فرزندانش را تضمین نموده و جای هیچ شک و تردید در آن نیست. اگر به دنبال رهایی از غم٬ غصه٬ اندوه و اندیشه‌های تاریک و سیاه هستید تنها مسیح است که می‌تواند به شما این شادی ابدی را بخشیده و تداومش را تا به ابدیت تضمین کند. اگر از گناهان خود توبه کرده و به مسیح و قربانی‌اش برای گناهان بر روی صلیب اعتماد کنید٬ خداوند شما را به فرزندخواندگی پذیرفته و به شادمانی در مسیح وارد خواهد کرد.

نوشته دکتر زرین قلوب