«یهوه خدایت نبیّ را از میان برادرانت مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید او را بشنوید(سفرتثنیه۱۸: ۱۵)

این سخنان موسی به قوم اسرائیل است که در آن وعده آمدن پیامبری را به ایشان داده است.مفسرین و مجتهدین اسلامی به خوبی با این آیه آشنایی داشته و این یکی از سه آیه‌ٔ نادری است که به عقیده آن‌ها کتاب مقدس از ظهور پیامبر اسلام خبر می‌دهد. از این آیه همواره برای اثبات حقانیت پیامبر اسلام استفاده شده است.

اما ادعای آن‌ها به قدری بی‌پایه و اساس است که حتی لازم نیست وقت خود را بیهوده صرف رد کردن آن نماییم. منتهی همین قدر کافی است که بدانیم یکی از اهداف خداوند برای برگزیدن قوم اسرائیل این بود که از طریق ایشان مکاشفات و کلام خود را به نسل آدمی برساند. تمام پیامبران واقعی خداوند از قوم یهود بوده و خداوند هیچ پیامبرغیریهودی را هرگز مبعوث نگردانیده است. در این آیه موسی به روشنی می‌گوید که نبیّ موعود از میان برادرانتان خواهد بود؛ یعنی یکی از شما یهودیان. در دیگر نوشته‌های پیامبران اسرائیل جزئیات بیشتری در باره این پیامبر موعود به آن‌ها داده شده است: از جمله محل تولد٬ خانواده و کارهایی که او خواهد کرد. اما می‌دانیم که پیامبر اسلام یهودی نبوده بلکه در قبیله‌ای بت‌پرست بدنیا آمد. وی نه تنها از برادران موسی نبود بلکه کینه‌توزی خصمانه‌ای نسبت به پیروان موسی (یهودیان) داشت که هنوز هم در میان مسلمین دیده می‌شود.یک مورد شاخص آن قتل عام تمامی یهودیان یک ناحیه (سه هزار نفر) در جنگ خندق بود.

برای درک درست این آیه باید نگاهی به آیه ۱۶ بیندازیم؛ در آن آیه موسی به قوم یادآور می‌شود زمانی که خداوند آن‌ها را فرا خواند تا به پای کوه حوریب جمع شوند تا با ایشان سخن گفته و نام خود را به آن‌ها آشکار سازد٬ چه اتفاقی افتاد: کوه حوریب گویی آتش گرفته٬ تاریکی غلیظ بر آن حکمفرما شده٬‌ بادی شدید وزیدن گرفته٬ صدای شیپور به هوا برخاسته٬ زمین به لرزه افتاده و چنان صحنه خوفناکی پدید آمد که ایشان از موسی خواستند تا به نمایندگی از طرف آن‌ها به بالای کوه رفته و با خداوند صحبت کند. موسی می‌گوید که ترس ایشان به حد مرگ بود و به هیچ وجه قادر به تحمل آن شرایط ترسناک نبودند.

موسی که به آن‌ها وعده آمدن پیامبری را می‌دهد٬ با یادآوری این واقعه تاریخی اعلام می‌کند که کسی از میان شما آمده و خدا را بر شما آشکار خواهد ساخت بدون اینکه باعث ترس و وحشت شما شود. رساله عبرانیان بر همین موضوع تأکید می‌کند: «زیرا تقرّب نجسته‌‌اید به کوهی که می‌توان لمس کرد و به آتش افروخته و نه به تاریکی و ظلمت و باد سخت و نه به آواز کرّنا و صدای کلامی که شنوندگان التماس کردند که آن کلام دیگر بدیشان گفته نشودبلکه تقرّب جسته‌اید به کوه صهیون و شهر خدای زنده یعنی اورشلیم سماوی و لشکر بی‌شمار از محفل فرشتگانو به عیسی میانجی عهدجدید…» (رساله عبرانیان۱۲: ۲۴۱۸)

عیسی مسیح نه تنها با ادای سخنانش خدای پدر را به ایشان آشکار نمود بلکه با زندگی و رفتار خویش. شناخت خدای زنده و واقعی٬ شناختی که باعث رستگاری روحانی می‌شود تنها از طریق او حاصل می‌شود. تناسخ٬ حیات و رنجهای مسیح به علاوه سخنانشنشان دهنده و آشکار کننده‌ٔ ذات و صفات خدای واقعی است. قدوسّیت٬‌ بی‌زاری از گناه٬ عدالت٬ پارسایی٬ رحمت٬ مَحبت و دیگر صفات خداوند زنده در زندگی و مرگ مسیح به روشنی جلوه‌گر شده است؛ او پسر خدای نادیدنی است.

عیسی مسیح نه فقط پیامبر موعود قوم اسرائیل بود بلکه کاهن اعظم و پادشاه ایشان. به عنوان کاهن او خویشتن را برای نجات قوم قربانی کرد٬ سلطنت وی بر خلاف گمان یهودیان آسمانی بود و نه دنیوی و به عنوان پیامبر قوم٬ او کسی است که خدای حقیقی را به ایمانداران آشکار می‌سازد. به همین دلیل است که وی در پاسخ فیلیپس که از او خواسته بود تا خدای پدر را به او نشان دهد چنین گفت: «کسی که مرا دید پدر را دیده است» (انجیل یوحنا۱۴: ۹) جدای از عیسی مسیح٬ خداوند همان نیروی هولناک و آتش سوزنده است که هیچ بشر میرایی قدرت نزدیک شدن به او را ندارد. ترس شدید غیرمسیحیان از خداوند٬ ترسی کاملاً به جاست زیرا ایشان وی را چون پدر آسمانی نمی‌شناسند. آن‌ها بدون وساطت عیسی مسیح امکان قرابت به خداوند زنده و مَحبت به او را هرگز نخواهند داشت. لذا یا باید در سایه ترس از این نیروی غیرقابل شناخت زندگی خود را به سر برند و یا برای آسودگی خیال٬ کاملاً منکر وجودش گردند.